شنبه ۳۰ دسامبر

امروز ناهار مهمون داشتیم، دو تا از همکارهای خانوم همسری.

قرار بود یکی دیگه از همکارهای آقا هم بیاد ولی متاسفانه پدرش بیمارستان بستری شده از قبل از کریسمس و توی آی سی یو هست الان چند روزه. این شد که نتونست بیاد بنده خدا.


صبح ساعت گذاشتیم هشت و نیم بیدار شدیم از بس که این هفته گذشته ساعت یازده بیدار شده بودیم ترسیدیم امروز هم خواب بمونیم. 

الان یک هفته و دو روزه که من در تعطیلات هستم (همسر یک روز و نصفی دیرتر شروع شد تعطیلاتش) و تا چهارشنبه همچنان ادامه خواهد داشت این تعطیلات عزیز و گرامی. شبا با این که نهایت دوازده خوابیدیم اما صبح ها خیلی دیر بیدار شدیم و تازه بازم خواب آلود بودم من.

خلاصه صبح پاشیدیم و صبحانه خوردیم و تند تند من مرغ رو روانه فر کردم. بادمجونها رو آماده کردم برای پیش غذا (بادمجون رو نصف می کنم و توش رو گود می کنم، یه کم تو فر می پزم. بعد مایه ماکارونی می ریزم و روش پنیر می ریزم و دوباره می ره تو فر).  بدو رفتم آرایش کردم و با مامان جان حرف زدم‌. بچه رو زدم خونه رو جارو کنه که قدرتی خدا همسر غر نزد این دفعه. فکر کن یکی دیگه جارو می کنه بازم همسر هی می گه بسه دیگه دست از سر این بچه بردار  دستشویی ها رو شستم و خوش بو کننده اسپری کردم رو فرشها. 

بعد درست کردن زرشک و شستن برنج و چیدن زیتونها و سالاد و گذاشتن خوراکی های رو میز و..... با کمک و همکاری همسر جان رفتم دوش گرفتم، پیرهن آبی لاجوردیم رو پوشیدم، کفش های پاشنه بلند، رژ قرمز و .... آماده اومدن مهمونها شدیم. 

با همسر کلی خندیدیم که نظافت خونمون هم انجام شد قبل رفتن به سرکار.‌ مهمون اگر دفعه اولش باشه میاد چون همه خونه رو نشون می دیم لازمه که همه جاااااا تمیز باشه.

ساعت یک ربع به یک اومدن. یا بسته شکلات از یکی از بهترین شکلات فروشی ها و یه کتاب برامون هدیه آورند. دستشون درد نکنه. فقط اینکه ساعت ۷ شب رفتن  کنده نمیشدن. دیگه کم مونده بود ما خودمون پاشیم بریم.

البته ها خیلی خوش گذشت و جزء معدود دفعاتی بود که من خودمم دلم می خواست بیشتر بمونن. 


از کریسمس بگم که همه خونه استاد بودیم اما غذا رو پسر بزرگه کلا تهیه دیده بود. خوب بود خیلی خوش گذشت. کادو هم از استاد کارت هدیه گرفتیم هر کدوم جدا جدا از مغازه های مورد علاقمون. دستش درد نکنه. ما هم براش یه شال خریده بودیم از به برند معروف. 

من برای همسر یه جور چراغ خریدم که با آتیش کار می کنه و گرما تولید می کنه. حدودا ارتفاش ۹۰ سانته. خیلی وقت بود دلش می خواست بخره ولی همش می گفت ولش کن گرونه. عکسش رو باید بزارم براتون. خیلی خوشگله.

منم کادو گوشواره همون دستبندی که سالگرد ازدواج هدیه گرفته بودم رو برای کریسمس کادو گرفتم. (دستنبدش رو متوجه شدم پنج شنبه از دستم باز شده، کلی غصه خوردم و آخرش تو دستشویی زیر کمد پیداش کرد همسر، انقدر گریه کردم از خوشحالی که نگووووو)

چهارشنبه اش هم دوباره رفتیم رستوران همه با هم. خوب بود و خوش گذشت ولی به نظرم مناسب رفتن با خانواده نبود، خیلی سر و صدا داشت و کم نور بود. 


همون چهارشنبه قبل از رستوران رفتیم کشور همسایه یه بسته فرستادیم برای مامان اینا. رفتیم اونجا چون کشور خودمون برای ایران بسته نمی فرسته. حالا خدا کنه برسه، چمبره زدم رو سایت پست. سایت پست ایران برامون فیلتره. مجبور شدم فیلترشکن بخرم تا بتونم بسته رو اونجا هم چک کنم. بساطیه بخدا. 

فردا شب شب سال نو خونه خودمون هستیم، خیلی شیک و مجلسی استاد رو پیچوندم، چون دو تا پسرا نیستن و فقط دخترش و نوه ها هستن و یکم غیر قابل تحمل میشه این مواقع (ویرگول بدجنس)

فعلا همینا تا بعد




نظرات 6 + ارسال نظر
لیمو دوشنبه 18 دی 1402 ساعت 08:34 https://lemonn.blogsky.com

من نمیدونم چرا دیدن کلیپهای چیدمان و تمیزکاری و حتی خوندنش بهم حس خوبی میده. خونتون گرم و پر از شادی باشه همیشه.❤️

اره منم عین خودتم
ممنون ازت مهربونم همچنین برای تو

لیلی یکشنبه 17 دی 1402 ساعت 13:54 http://Leiligermany.blogsky.com

پست خوشمزه ای بود هم تمیزکاری داشت هم غذای خوشمزه و هم کادو.
چرا دختر استاد قابل تحمل نیست؟ چرا طرفدار پسرا هستی

راست می گی همه اینا توش بود
نننننننه اشتباه متوجه شدی، این استاده که غیرقابل تحمل میشه. دخترش خیلی آرومه و ساکته و ما دوستش داریم اتفاقا امااااااااا وقتی پسرها هستن استاد یه جور دیگه ست اونا که نباشن همش به نوه ها و دخترش گیر می ده اینه که ما خیلی شیک و مجلسی پیچیدیم

غ ز ل یکشنبه 10 دی 1402 ساعت 21:41 https://myego.blog.ir/

مو فرفری جذاب
کریسمس با تاخیر
و سال نو مبارک

خدایا چی میشد منم میتونستم اینقدر سریع کارامو انجام بدم

ممنون عزیزدلمممممم
به نظرم سرعت یه مقدارش ذاتیه، من ذاتا هلم برای همین همیشه رو دور تندم
البته اوایل ازدواجمون خوب انقدر دستم تند نبود ولی الان بعد این همه سال افتادم رو دور دیگه

parinaz یکشنبه 10 دی 1402 ساعت 10:21 http://parinaz95.blogfa.com

چقدر حس خوبببییییی گرفتم از تمیز کردن خونه و قشنگ تصورت کردم با لباس ها.کریسمس و سال نو مبارک باشه ویرگول جان
کاش عکس میز غذا را برامون میذاشتی.دلم میخواد این بادمجان شکم پر را درست کنم.هوس کردم.حتی دلم شکلات هم خواست(انشالله که این هوس کردنا ربطی به تاخیر یک هفته ای م نداشته باشه)
ویرگول جون برای امسال من که خییلی کنجکاون(نه فضول)عکس کادو هارا بذار لطفاااااا
این پست یه جوری بود که به منم خوش گذشت به تو که حتماااا خیلی خوش گذشته

عزیزمممم ممنون ازت
راستش چون اول پیش غذا رو می بریم، دیگه همه سر میز نشستن وقتی غذای اصلی میاد اینه که نمیشه عکس گرفت یکم یا جوریه ولی چشم سعی می کنم دفعه دیگه از میز غذا عکس بزارم.
یا خدا ایشالا که خیر باشه این تاخیر و اونی باشه که دوست داری
چشمممم بخاطر گل روی تو هم شده عکس می زارم حتما
ممنون ازت مهربونم

سارا یکشنبه 10 دی 1402 ساعت 10:14 https://15azar59.blogsky.com

ویرگول جونم سال نو میلادی مبارک باشه امیدوارم سال خیلی خوبی برات باشه
اقااااا من حتما باید یه دور بیام خونتون مهمونی انقدر که باحال مهمونداری میکنی

ممنون سارا جانم
وای سارااااااا کاشکی بشه، قدمت به روی چشم
تازه دسر چاکلت لاوا داشتیم

Negar یکشنبه 10 دی 1402 ساعت 02:56 https://zanekhoshbakht.blogsky.com/

سلام سال نو مبارک ویرگول جان. امیدوارم همیشه دورهمی های شاد داشته باشید و کلی هدیه بدید و هدیه بگیرید و به کشورهای همسایه رفت و آمد کنید.
ما واسه کریسمس چهار روز و واسه سال نو سه روز تعطیلی داشتیم ( با احتساب شنبه و یکشنبه هاش). وسطش سه روز شکسته بسته کار کردیم که هر چند تقریبا هیچ کاری نمی کردیم اما نمی شد با خیال راحت خوابید تا لنگ ظهر.
شنیدم امریکا از کانادا هم بدتره. همین بهم آرامش داد! نگار بدجنس.
هپی هالیدیز!

ممنون ازت نگار جانم، برای تو هم سال خیلی خیلی خوبی رو ارزو می کنم
اینجا هم فقط ۲۵ و ۲۶ دسامبر و ۱ ژانویه تعطیل رسمیه ولی شرکتهای من و همسر از ۲۳ دسامبر تعطیل می کنن تا سه ژانویه ای می چسبه که نگووووووووو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد