شنبه ۲۸ اکتبر

آقا نمی دونم عنوان چی بزارم اینکه تاریخ گذاشتم

خوب چون خیلی وقته ننوشتم تیتروار می نویسم:

- خیلی مریضیه سختی بود، جون دادم به معنای واقعی کلمه

- در تمام مدت مریضی و با وجود له بودن، مجبور بودم صبح ها برای صبحانه با همسر پاشم و همون خیلی اذیتم می کرد (یه بار بلاخره می زنم لهش می کنم). ناهار هم با خودم بود که واقعاااااا نمی دونم چطوری غذا درست می کردم و حتی یادم نیست چی خوردیم بیشتر روزها

- همسر هم گرفت ولی خیلی خفیف، با این حال همش می گفت چرا ما خوب نمی شیم. بهش گفت عامو شما بگیر مریضی رو بعد منتظر خوب شدن باش دیگه تو مریضی بدجنس ترم شده بودم

- از پنج شنبه هفته پیش برگشتم سرکار. اون روز از خونه کار کردم ولی جمعه رفتیم دفتر. به قدری سرفه کردم صبح تا ظهر که مجبور شدم ظهر برم دکتر (تو شرکت کلینیک پزشکی داریم) اونم تست کرونا گرفت که منفی بود و حسابی معاینه کرد و گفت تو ریه هام نریخته خدا رو شکر. دارو داد که دقیقا همون داروهای دکتر خودم بود. ولی بعدش انگار دستش شفا بود خیلی بهتر شدم. ساعت ۴ هم کار کمتر بود تونستم یکم سرم رو بزارم رو میز و یکم چشمام رو ببندم که خیلی کمک کرد.

- برای جمعه شب از دو هفته قبلش بلیط سینما گرفته بودیم. بعد من اصلااااا یادم نبود فیلمهای اسکورسزی همیشه طولانین. فکر کن یه ربع به هشت فیلم شروع شد تا نزدیک یازده و نیم. یعنی من له بودم. فقط شانس آوردیم از این صندلیهای مبلی گرفته بودیم، بهش می گن کوزی سیت، که راحت ولو بودم و صد البته چس فیل عزیزدلم هم بود وگرنه می مردم.

تا بیایم خونه ساعت یک بود حدودا، صبحم زود باید بیدار می شدیم چون من وقت ناخن داشتم. صبحش ۹ پاشدم رفتم دستشویی که اشتباه کردم و برق رو روشن کردم. من همیشه چراغ خاموش می رم و میام که خوابم نپره. اما نمی دونم چرا اون روز چراغ رو روشن کردم. اومدم بیام تو اتاق که با سر رفتم تو چارچوب در. انقدر وحشتناک صدا داد که همسر بیدار شد. خودم فکر کردم ابروم و پیشونیم شکستن حتما ولی خدا رو شکر هیچی نشده بود ولی الان بعد از یه هفته هنوز درد می کنه. نگم براتون دیگه که مردم اون روز من تا رفتیم برای ناخن و برگشتیم. حتما هم باید می رفتیم بعدش برای استاد چیزی می گرفتیم چون یکشنبه شب دعوت بودیم خونش. همون بیرون هم ناهار خوردیم. اومدیم خونه من یه دوساعتی خوابیدم تا درست شدم. 

- یکشنبه صبح هم بعد از دوهفته نون پختم برای صبحانه که چقدرررر دوست دارم این بخش روز رو .ناهار هم ته چین خوردیم و بعدش دوباره خوابیدم و ساعت شش و خورده ایی رفتیم خونه استاد. شام لازانیا بود جاتون خالی. دو تا پسرها هم بودند. با پسر کوچیکه قرار رستوران داریم چهارشنبه شب (سه شنبه میریم لندن). دیگه یکم در مورد اون حرف زدیم. یه رستوران ایرانی خیلی گوگولی مگولیه تو لندن که باید حداقل از سه ماه قبل رزرو کنی و گرنه جا نداره. من وقتی تصمیم گرفتیم بریم سریع رزرو کردم رستوران رو برای ۴ نفر.  

اون شبم نزدیک ۱۰ پاشدیم که زود برسیم خونه چون فرداش باید کار می کردیم.

- دو هفته پیش در پی یک اقدام یهویی، تصمیم گرفتم وقت بگیریم برای آرایشگاه برای عید که می ریم دبی امید به خدا. فاطمه تو رو خدا دعوام نکن  از ارایشگاه منیر وقت گرفتم که واقعا همیشششششه دلم می خواست برم ولی چیکار کنم که اینجا شعبه نداره. خلاصه که مسیج زدم و درخواست وقت کردم و خیلی قشنگ و ناز جوابم رو دادند و وقتم رو رزرو کردند. بعد هی با خودم می گفتم کاش بهشون می گفتم که اگر خود آقای منیر هست با ایشون بهم وقت بدن اگر نه با یکی بهم وقت بدن که واقعا کارش خوب باشه چون من وحشتناککککک روی موهام و ناخن هام حساسم. صبحش پاشدم و یکم صبر کردم تا ساعت بشه اونجا یازده و مسیج دادم و اینا رو گفتم. دوباره اونو کلی ناز نازیم کردن و گفتن اگر خودشون باشن حتما اگر نه حتما یه متخصص شون کارم رو انجام می ده. کلی از الان ذوق دارم. البته خوب چون می دونم طول می کشه کارم اولش نمی دونستم برم یا نه که مامان گفت نگران ما نباش و برو حتما کارت رو انجام بده که دیگه منم با خیال راحت وقت گرفتم.

- یادم نرفته، ادامه پست تولد و سفر رو می نویسم حتما

- دوشنبه اومدن برای بار دوم یخچالمون رو دیدن، تو قسمت فریزر بدنه ترک خورده. حالا قرار بیا عوضش کنن. 

- سه شنبه رفتیم دفتر و تیم لیدرمون یه خبر خیلییییی خوب بهم داد. درخواست کرده بودم جا به جا بشم و گفت تا حدودی کار پیش رفته و با اینکه صد در صد نیست ولی همین که با شف بخش در موردش صحبت کردن و اوکی دادن یه قدم بزرگ فیلی محسوب میشه. فقط اصلا نمی دونم قرارداد و حقوقم چطوری میشه. توکل کردم بخدا. گفتم اگر برام خیر هستش و خوبه بشه. بعد یواشکی با خودم فکر کردم اگر حقوقم بره بالا چقدر چقدر خوب میشه. خدا کنه که بشه واقعا. خبرهای تکمیلی رو می گم بهتون حتما

- دیگه بگم دیشب با همکار همسری که یه خانوم فوق العاده اس شام رفتیم بیرون. تا حالا چند دفعه شام رفتیم بیرون. خیلیییی خانوم دوست داشتنی و آروم و با شخصیتیه. دو سال تا بازنشستگی داره و دختر بزرگش همسن منه. انقدررررر این آدم آرامش داره که نگو. خیلی بهمون خوش می گذره وقت باهمیم. رفتیم رستوران چینی مورد علاقه ما. خدا رو شکر خوشش اومد اونم از غذا.

- امروز ناهار جوجه کباب داریم جاتون خالی. منتظرم ساعت بشه ۳ تا بارون بند بیاد تا بریم آماده اش کنیم. فردا هم خورشت بادمجون داریم دلتون نخواد. 

- از پنج شنبه دوچرخه سواری رو از سر گرفتم. بریم سفر و برگردیم و دو هفته رژیم جدی بگیرم بلکه از این خرسی در بیام. باورم نمیشه این منم که در حال ترکیدنم‌. شرم برمن باد. 

- دوشنبه هم کار کنیم دیگه میریم برای هفته ایی سرشار از عشق و حال و مرخصی

- فعلا اینا رو داشته باشید، بعد از یه مدت نبودن، پست تولد و سفر رو زود می نویسم. بوس بهتون 

نظرات 4 + ارسال نظر
فاطمه سه‌شنبه 9 آبان 1402 ساعت 17:08 http://Ttab.blogsky.com

سلام عزیزم من تابیام بجنبم ونظربذارم شما آپدیت شدی،رفتم گوگل کردمش .میتونم بگم گل شبدرچه کم ازلاله ی قرمز دارد؟درست نوشتم شعرو؟
واقعادلت میادانقدپول خرج کنی؟بابااضافشو بده من .واست یه لیست خرج درست میکنم ازتفریحات مختلف بگیرتاکمک به فقراو آرایشگاه حتی.
خوبه که موهای خودت
دیدی همسرا همش توقیافه مریضین نه خودمریضی

سلام به روی ماهت
حالا من یه بار تند تند پست گذاشتما
آره فاطمه، خیلی وقته که یاد گرفتم برای خودم و حالم خرج کنم، یاد گرفتم هیچی مهمتر از رسیدن به خودم و همسرم و خانواده هامون نیست. برای همین اگر بتونم، در حد توانم سعی می کنم اون کاری که دوست دارم رو انجام بدم. کمک به فقیر که من همیشه ماهیانه سعی می کنم یه یونیسف کمک کنم.‌ یعنی هر چی به جای خود
موهای خودم خوبه آره، خیلی هم خوبه اما خوب هیچ وقت اینجا نمی تونم برم آرایشگاه چون با موهای مجعد و حجیم من نمی تونن درست بخورد کنن در نتیجه برای آرایشگاه هر وقت می رفتیم ترکیه همونجا کوتاه می کردم. دیگه ایندفعه گفتم می ریم دبی هم فال و هم تماشا. برم هم کوتاه کنم و هم یه لایت خوشگل تو موهام دربیاره
وای وای دقیقاااااا درست گفتی، همش تو قیافه مریضین

قورى سه‌شنبه 9 آبان 1402 ساعت 06:40 http://ketriyoghoriii.blogfa.com/

سلام بر ویرگول بانو
خدا رو شکر که بهتر شدین
بابااااا چه شیکى شما
من اسم این ارایشگرو شنیدم ، یک دوستى داشتیم اینجا فقط پیش ایشون مى رفت ، البته بگم خیلی گرون بود خدماتش
مثلا ده یا نه سال قبل مو هاى این دوست من و کراتین مى کرد ١٨٠٠ درهم موهاش تا نزدیک ارانجش بود
یادمه خیلی این دوستم راضى بود
ان شالله شما هم میای پیشش و راضى و خوشحال کارت و انجام مى دی فقط یه عکس قبل و بعد براى ما بزار که ازفضولى نمیریم

سلام به روی ماهت
ممنون عزیزم
گرونیش رو هستم خودمم فکر نمی کردم در این حد زیاد باشه هزینه اش ولی خوب کارش گارانتی شدست دیگه.
حتمااااا می زارم عکس رو

قره بالا یکشنبه 7 آبان 1402 ساعت 20:33 http://Www.eccedentesiast33.blogsky.Com

به سلامتی بهترید پس (البته اگه اون ترکیدن جمجمه تون رو فاکتور بگیریم)

من که این منیر رو نمیشناسم ولی از موهاتون یه عسک بذارید ماهم فیض ببریم

حالا من دلم خورشت بادمجون خواست کی پاسخگوئه؟

بله بهترم، ترکیدن رو خوب اومدی فقط هنوز خیلیییی سرفه می کنم که اونم خوب میشه کم کم

بله بله حتما عسک می زارم
یا خدا، ببخشیدددددد دیگه

سارا شنبه 6 آبان 1402 ساعت 20:37 http://15azar59.blogsky.com

سلام خانم زیبای انور ابی
خدا رو شکر که بهتر شدید
واااای میخوای بری پیش منیر اصلا عشق منه این منیر کاراش بی نهایت عالی هستن مطمئنم که خیلی عالی میشه موهات
میگم ویرگول جوووونم من نمیدونم که کجایی ولی خب شنبه ۲۸ اکتبر هست چرا آگوست نوشتی

خاک تو سرم انقدر به تاریخ خندیدم که نگووووو، درستش کردم ممنون ازت، من می گم هنوز خوب نشدم شما باور نمی کنید یعنی با هیچ معیار زمانی نمی شد ماه آگوست باشیم
ممنونمممم، خودمم سالهاس دلم می خواد برم پیشش ولی خوب جایی نزدیک من نیست، تا اینکه یه دفعه یاد دوبی افتادم. از نتیجه حتما خبر می دم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد