سرآغاز همواره دلپذیر است، در آستانه اما درنگ باید کرد
همین که هستی،
همین که لابلای کلماتم نفس میکشی،
راه میروی، در آغوشم میگیری،
همین که پناه واژه هایم شده ای،
همین که سایه ات هست، همین که کلماتم از بی « تو » یی یتیم نشده اند،
کافیست برای یک عمر آرامش؛
پس عزیزم، همیشه باش
ادامه...
آمار : 131384 بازدید
Powered by Blogsky
مهمان ..... است
جای خالی را با کلمات مناسب پر کنید 
معلومه فردا مهمون داریم؟؟ بلی، دوست جان و همسرش و دختر کوچولوش
خودشون گفتن یه برنامه ایی بزاریم چون دوشنبه تعطیله، پیشنهاد دادن بریم بیرون ولی خوب چون ما شنبه ظهرم بیرون بودیم ناهار گفتیم بیان خونه ما
اصلااااا هم حوصله مهمون ندارم مثل همیشه 
یعنی اصلا کارمه مردم رو دعوت می کنم بعد حوصلشون رو ندارم
ناهار جوجه کباب قرار بخوریم
برای قبل ناهار هم پیش غذا نمی زارم، یکم زیتون سبز و سیاه و بادوم هندی و چیپس و ماست و موسیر و چس فیل می زارم رو میز
البته که چون هوا خوبه تو حیاط می مونیم
میز رو چیدم اگر خوب شد عکسش رو می زارم براتون
دسر هم چون دوست جان عاشق کرمبل سیبه هیچ چیز دیگه ایی نمیشه درست کرد
امیدوارم خوب بگذره و مهمتر از همه زود برن
فکر کنم این خوره جون هممون هست چون میخوایم خونه عالی باشه، چند مدل غذا و دسر هم باشه. هم دوست داریم کسی بیاد هم نیاد. کلا منم همینم. دوست دارم مهمون یه وعده ای بره و وقتی پاش از در میذاشت بیرون اول حوله و پادری سرویس مینداختم حموم و بعد سرویس ضدعفونی میکردم ، فعلا مهمون ندارم
ببین من با معقوله خود مهمون مشکل دارم
کار کردنش برام اصلا سخت نیست. می دونی بیشتر این که روتین زندگیم بهم می خوره دوست ندارم فکر کنم
اون که جزء ضروری ترین کارهاست، ضدعفونی کردن دستشویی. البته من الان از این حوله کوچولوها گذاشتم که هر کسی دستش رو خشک کرد می ندازه تو باکس و اینطوری فقط حوله تمیز می مونه و حوله استفاده شده خودش از چرخه خارج می شه
من هم همینم. هی می گم هیچکی رو اینجا نداریم. تنهاییم و اینا. بعد کافیه اسم مهمون بیاد. استرس می گیرم در حد توربو موتور.
حالا خدایی من استرس نمی گیرم و کاملا مسلط هستم به امور و واقعا برام کاری نداره حتی مهمون تعداد زیاد ولیییی انگار حوصله مهمون ندارم
مریضیه دیگه چیکار میشه کرد، ما رو هم خدا آفریده 
دقیقا مثل خودمی،الانم دوستمو برای فردادعوت کردم هی امید دارم زنگ بزنه که کاری پیش اومده ونمیتونه بیاد
چقدرتمیزکاری پیش رومه وای خدااا
آخ آخ می فهممت
لامصب ادم رو نابود می کنه
اون امیدی که ادم داره ها
وای نگووووو از تمیزکاری قبل اومدن مهمون
حالا منم چی بشه یه مهمون شام یا ناهار بیاد
مهم همون اومدنه
که نباید بیان 
ویرگول
یه زن عمو دارم هر وقت ایجور غرهایی میزنیم بهمون میگه : معقول باش دختر معقول باش
وای خداااااا
خیلی خوب بود سارا خیلیییییی 
من کلا در ظاهر معقولم ولی خدا داند از باطن
واااااااااااااااااااااااااای عاشقتم ویرگول
یه کوفتشون بشه اه هم ته متنت مستتر بود
اونو دیگه ننوشتم اما از بین سطور خودتون باید تشخیص می دادید
حالا من این حس رو به همون راه دور دارم
حتی مامانم اینا
دوست دارم مهمونم در حد یک شام یا ناهار بیاد و بره
به هر حال خوش بگذره
راستی حالت بهتره؟ استراحت کردی؟
اقا راه دور و نزدیک نداره
خاک تو سرم 
اینم نتیجه بچه بزرگ کردن
من این حس رو به همه مهمونها دارم
باورت میشه الان این که مامان اینا اومدن دوباره بمونن شده کابوس خوابهام
ینی خیلی لنتی طوری شبیه من از آب در اومدی که خودم باورم نمیشه...
هیچوخ فک نمیکردم...
چرا باید مهمون دعوت کنیم بعد حوصله نداشته باشیم دوس داشته باشیم زود برن،؟؟؟؟؟ اصن چرا ؟؟؟تازه هنو فقط دعوت کردیم هنوز نیومدن که ...
بدمصبیش اونجاس که خیلی وختا هم اون مهمونه رو خیلی دوسشون دارم ... نمیدونم چم میشه
به نظرم یه دونه سیمی چیزی تو مغزم جاش اتصالی میکنه...
وایییی رها دیگه شباهتمون بهم از فسنجون هم داره فراتر می ره
دقیقاااااا همین که می گی
بدبختی همون که مهمون رو دوستش داریم
خواهر کار از یه سیم گذشته، فکر کنم یه قطعه رو نداریم کلا