آخر شب نوشت

نسبت به هفته های قبل خیلی بهترم

البته که فعالیت خاصی هم ندارما ولی خوب حداقل با یا سرکار رفتن از حال نمی رم

برای من چهارشنبه یعنی آخر هفته  دیگه بلاخره سخته چیزی رو که مغز ۲۸ سال در نظر گرفته رو تو ده سال بخوای عوضش کنی. با همین ایده پنج شنبه و جمعه سرکار رفتن برام خیلی آسونتره مخصوصا که می دونم شنبه و یکشنبه خونه ام.

هفته پیش جمعه صبح رو مرخصی بودم. یعنی وقت دندون پزشکی داشتم که کنسل شد و منم رفتم ناخن هام رو درست کردم. بعدش ناهار قرار بود با سه تا از همکارهای همسر ناهار بخوریم. همسر صبح باهام اومد و گفت حوصله نداره زود بره سرکار. البته تو فاصله ایی  که برم برای ناخن، رفته بود تو کافه و  کار کرده بود. بعدم که تا بریم سمت محل کارش یازده شده بود که رفت سرکار و منم یکم گشتم و خرید کردم. لباس زیر هم گرفتم که با راهنمایی اشتباه خانوم فروشنده سایزش درست نیست و باید ببرم عوض کنم. بعدم ناهار رفتیم رستوران که خیلی خوش گذشت. کلی خندیدیم.

 شب خونه خانوم همسایه دعوت بودیم. ما بودیم و همسایه طبقه دوم. خوش گذشت و بد نبود. حدودا ۱۱ اومدیم خونه و زود هم خوابیدیم امااااا تمام شنبه رو پنچر بودیم. نمی دونم چرا، با اینکه خوب خوابیده بودیم اما خسته بودیم. عصری هم خونه استاد دعوت بودیم که با بدبختی رفتیم. اونم نامرد گفته بود ۸ شب بیاین. خیلی هم زحمت کشیده بود بنده خدا. چیزی که خیلی جالب بود این بود که جقول پقول درست کرده بود و می گفت یه غذای ایتالیاییه  گفتم بهش بیا برو عامو، غذای ما رو ورداشتین به نام خودتون زدید. کلی تعجب کردیم که اون یکی این غذا رو می شناسه. همسر اما لب نزد چون اصلا اونا این غذا تو سفره غذاییشون نبوده. البته کنار این غذا دو جور سوسیس ایتالیایی و سبزیجات و سالتیمبوکا هم بود.‌تا بیایم خونه هم ساعت نزدیک ۱ بود.

یکشنبه صبح مثل همیشه نون پختم و یه صبحانه کپل خوردیم و بعدش به استراحت گذاشت. ناهار هم زرشک پلو خوردیم جاتون خالی بهمراه دیدن خانوم مارپل. بعدشم که چرت زدیم و شب هم با یه کاسه بزرگ چس فیل فیلم آمستردام رو دیدم که قشنگ بود. البته به نظرم مارگو رابی هر فیلمی بازی کنه خوبه، بد هم باشه آدم از دیدن رخ زیباش لذت می بره حداقل.

هفته جدیدم که به سرکار گذشت تا الان که پنج شنبه اس و فردا از خونه کار می کنیم.

نزدیک کریسمس یه همکار جدید برامون اومد که من دو روز اول رو آموزشش دادم چون من می رفتم مرخصی ادامه اش رو قرار بود یکی دیگه از همکارها انجام بده که همکار جدید دندون درد گرفت و کلا آموزشش موند تا تعطیلات آخر سال تموم شه. روز اول بعد از تعطیلات هم من آموزش داشتم باهاش که مریض شدم و دوباره یکی دیگه از همکارها آموزش رو برعهده گرفت. 

تو مریضی هم به من پیغام می داد که تو خیلی بهتر آموزش می دادی و کاش زودتر خوب بشی برگردی. از وقتی هم برگشتم تا تونستم کمکش کردم. من کلا ذاتم اینطوریه که هر کاری از دستم بربیاد برای دور و بری هام می کنم و از دل و جون مایه می زارم اماااااااا اگر کاری کنن که از چشمم بیفتن دیگه هیچ قدمی براشون برنمی دارم. که این اتفاق در مورد این پسره افتاد. سه شنبه هفته پیش رفتم بهش کمک کنم که خیلی بد برخورد کرد. بعدم یه گروه تو تیمز ساخت با یه سری از همکارها که پشت بقیه حرف بزنه. بعدتر از اون درست کار نمی کرد و خلاصه یه وضعی بوجود آورده بود دیدنی. پنج شب تا خود جمعه صبح تو ذهنم باهاش دعوا می کردم. کلا دو سه ساعت بیشتر نخوابیدم. صبح بیدار شدم یه ایمیل زدم به مدیریت و تمام ایرادها رو گفتم و بعد با خیال راحت رفتم سراغ ناخن هام. همون روز مسئولمون ایمیلم رو جواب داد و گفت که فیدبکهای این مدلی از بقیه بچه ها هم گرفته و چون این پسره دوشنبه و جمعه مرخصیه، سه شنبه براش جلسه گذاشته تا اوضاع رو جمع و جور کنه. اماااااا اون چه نباید می شد شد. من تمام مدت قلبم درد می کرد عین تابستون و حال روحیم نابود بود. این شد که دوباره رفتم سراغ قرصهایی که تابستون دکتر داده بود. وااااای که چقدر خوبن این قرصها، یه کاری باهات می کنن که همه فکرها فقط میان تو ذهنت ولی دایورتشون می کنه به سطل زباله. حیف که فقط باید یک ماه استفاده بشن و نه بیشتر اصلا چون اعتیاد آورن به شدت.

جلسه سه شنبه هم خوب برگذار شده و پسر عذرخواهی کرده و گفته رفتارش رو درست می کنه.‌ دیگه خدا داند. 

به قدری خوابم میادددددد که نگوووووووو. با بدبختی دارم می نویسم که حداقل بشه ۱۰ که بخوابیم. این شنبه می ریم بیرون با دوستهامون و یکشنبه ناهار دوست جان اینا میان به صرف فسنجون و ترب سفید و کرمبل سیب برای دسر.

مواظب خودتون باشید و با خودتون و بقیه مهربون باشید.

نظرات 8 + ارسال نظر
فاطمه پنج‌شنبه 4 اسفند 1401 ساعت 17:47 http://Ttab.blogsky

منم فکرمیکردم استادآقاست.این غذای استادم هرکدوممون یه جورنوشتیم

انگار هیچ جایی نگفته بودم که خانومه
اره می بینی املاء صحیحش رو باید پیدا کنم

فرزانه چهارشنبه 3 اسفند 1401 ساعت 09:52 http://khaterateroozane4579.blogfa.com

چقدر عالی که این تعطیلات همش به تفریح و مهمونی گذشته
جالبه که اونجا هم از این اخلاق های خاله زنکی توی محیط کار هست

ممنون ازت مهربونم
ببین هر چی تو ایران می بینی دقیقااااااااا اینجا هم هست، ولی خوب این طرز تفکر رو تو ایران جا انداختن که خارجیا اصلا اینطوری نیستن. البته این همکار مذکوز اصالتا ترک ترکیه اس و با اینکه اینجا بزرگ شده خودش رو کاملا یه ترکیه ایی اصیل می دونه. ولی واقعا میشه ریشه خانواده های پسر سالار رو توش دید متاسفانه

محدثه سه‌شنبه 2 اسفند 1401 ساعت 17:29

چی تو دنیا بهتر از خرید کردن و خوردن
فقط شمالی ها رو دیدم فسنجون و ترب سفید بخورن
همیشه به خوشی و تفریح و مهمونی.. من عاشق جغور بغورم با نارنج تازه بریزی روش …

وایییی هیچی، یعنی هیچییییی. این دو تا باشه دیگه زندگی تکمیله
بله من خودم از طرف پدر شمالی هستم و بالطبع فسنجون می زنیم با ترب سفید فرد اعلا
ممنونمممممم یه عالمه
با نارنج نخوردم راستش تا حالا، ولی خوب باید خوب باشه

سارا سه‌شنبه 2 اسفند 1401 ساعت 16:49 http://15azar59.blogsky.com

ما هم دیگه شنبه های زیبای تعطیلمون تموم شد سه تا شنبه توی سه هفته پشت هم ماه بهمن تعطیل بود و همش عید طور بود و دیگه داشتیم به زیبایی های شنبه پی میبردیم که دوباره شنبه ها خر عست از راه رسید
اقاااااا من تا حالا فکر میکردم استاد اقا هستن البته حدس میزدم سن اش بالا باشه
چغول پغول من تازه مدل ایرانیشو دوس ندارم
اصلا زرشک پلو با مرغ یکی از اپشن های طبقه های بالای بهشت هست طبقه ۴ به بالا پایینیا پلو بدون زرشک با مرغ ابپزه زعفرونم نداره طبقه ۴ به بعد زرشک پلو زعفرونی با مرغ سرخ شده و ربی

وای که من کلی به این سه شنبه تعطیل شما حسودی کردم، خدا رو شکر تموم شد
من اگر جیگر نداشته باشه دوست دارم ولی خوب خودمم کلا خیلی طرفدارش نیستم. من دل خالی رو که رو منقل کباب بشه یا با پیاز زیاد سرخ بشه ترجیح می دم
وایییییی خدا من می میرم قشنگ برای زرشک پلو با مرغ (زعفرونیش مخصوصا) یعنی هر روزم بخورم سیر نمی شم البته ما سیب زمینی سرخ کرده هم کنارش می زاریمممم خدااااا دلم خواست
ولی اون طبقه ۴ به بالا رو خوب اومدی
واقعا فکر می کردی آقاست؟ چه عجیب، یه خانوم ایتالیایی ریز و میزه ست

لیمو سه‌شنبه 2 اسفند 1401 ساعت 09:33 https://lemonn.blogsky.com/

جدی؟ همین غذای ما بود؟!
زرشک پلو با مرغ

دقیقاااا خودش بود
استاد توش دل و جیگر و سنگدون ریخته بود
وای زرشک پلو نگووووووو که من هلاک این غذام

نسترن یکشنبه 30 بهمن 1401 ساعت 10:31 http://second-house.blogfa.com/

پنجشنبه جمعه عالی بود

منم خیلی برای همه مایه میذارم ویرگول اما جدیدا به این نتیجه رسیدم آدمها خیلی هاشون لایق این محبت نیستن متاسفانه

واقعا درست می گی
خیلی بده که نمیشه به راحتی محبت کرد، البته من واقعااااا بی توقع می رم جلو و تنها چیزی که امیدوارم در مقابل دریافت کنم دوستی و محبته که اونم خیلی وقتا وجود نداره.
اما با تمام این احوال من از پراکندن عشق و محبت دست نمی کشم و سعی می کنم در حد توانم کمک کنم.

لاندا یکشنبه 30 بهمن 1401 ساعت 08:58

واجب شد دستور پخت نونت رو بذاری که راحته و هر هفته می پزی.
تازه از این قرصا هم لازم دارم
خوش بگذره مهمونیا

حتما تو پست بعد می زارم
انقدر راحته که نگوووووو
قرص رو اینجا حتما با نسخه پزشک می دن چون خیلی اعتیادآوره و اصلا نمی زارن بیشتر از یک ماه استفاده کنی ولی اگر واقعا خواستی در موردش با پزشکت مشورت کنی بگو اسمش رو بهت بدم.
ممنون عزیزممممم، فعلا داریم همه چی رو آماده می کنیم که مهمونا بیان

فاطمه یکشنبه 30 بهمن 1401 ساعت 06:23 http://Ttab.blogsky

سلام،ماشالله چقدرمهمونی،راستی اون دفه رفته بودید خونه استاد،الان نوبت اون بودبیادخونتوناستادجوونه یاپیر؟جغول پغول باگوشت وپیازو سیب زمینی واینابود؟
خواهرترب سفیدازکجامیاری اونجا؟مزه ترب های ایرانومیده؟
ودرآخراحساس میکنم ورزشتو کنارگذاشتی

آره ما تو تایمی همیشه همینطوری می شیم، همش مهمونی و بیرون رفتن پشت سر هم، بعد یه دفعه دیگه هیچ خبری نمیشه
استاد وقتی اومدیم اینجا استاد زبان فرانسه مون بود، البته که خودش اصالتا ایتالیایی هستش. سنش هم بالاست حدودا ۷۸ سالشه.‌ قشنگ نقش مادربزرگ ما رو داره اینجا. ما باهاش از این حرفها نداریم خوشبختانه و اینکه چون خونه ما مسیرش دقیقا مثل جاده چالوسه، باید بریم بیاریمش و برش گردونیم. اینه که زمستونها ما بیشتر می ریم خونه اون و تابستونها اونو میاریم اینجا.
وای ترب سفید رو نگم که خودم کف کردم اینجا پیداش کردم. قشنگ همون ترب سفیده خودمونه.
ورزش رو الان فقط صبحها یوگا می کنم ولی دوباره از فردا شروع می کنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد