از هفته پیش تا الان

سه شنبه صبح با به حال بدی بیدار شدم که نگوووووو

انگار که به شدت خسته بودم و کمبود خواب داشتم ولی می دونستم بدنم لو باطری داده بخاطر ورزش روز قبل  و آخر هفته شلوغ

هر جوری بود سه شنبه رو سر کردم سرکار ولی اومدیم خونه واقعا حالم بد بود، اما چاره ایی نداشتم و مجبور بودم چهارشنبه برم سرکار

همون شب هم دوستمون که همکار همسر هم هست گفت فردا خانومش می خواد ناهار بیاد محل کارشون و اگر می تونم منم برم که ۴ تایی بریم رستوران. خیلی هم دلم براشون تنگ شده بود و این شد که قرار رو گذاشتیم

چهارشنبه ناهار رفتم پیش همسر اینا. رفتیم رستوران و زود و تند و سریع ناهار خوردیم چون من باید سریع برمی گشتم بخاطر ساعت های دقیق کاریمون. ما یک ساعت ناهاری داریم که واقعا باید رعایت بشه. چون دو گروهیم، گروه اول دوازده می رن و باید راس یک برگردند تا گروه دوم بتونن برن. اینطوریه که نمیشه سرویس رو  رها کرد به امان خدا. بیست دقیقه هم زنگ تفریح داریم، یکی صبح و یکی عصر. من اون بیست دقیقه صبح رو چسبوندم به زنگ ناهار تا بتونم به موقع برم و برگردم. خوب بود خیلی،  با اینکه کوتاه بود ولی خوب بود. قرار بعدیمون رو هم گذاشتیم ۱۹ فوریه، رستوران مورد علاقه من. 

اماااااا رفتن همانا و مردن همانا. برگشتنی مجبور شدم چند جا وایستم چون واقعا نمی تونستم راه برم از خستگی. تا رسیدیم ولو شدم پشت میزم. از اونورم مهمونی رفتن اون همکار مزخرفمون بود و با اینکه همه می دونستن من نمی خوام شرکت کنم هی می اومدن می گفت بیا دیگه، بیا یه چیز کوچولو بخور. می خواستم خفشون کنما. فقط مسئولمون ۳ دفعه با قیافه گربه شرک اومد و بهم گفت. آخرشم رفتم تو آشپزخونه چایی بریزم که گیرم انداختن. دیگه یه ۱۰ دقیقه نشستم و یکم لیموناد خوردم و سریع به بهانه کار جیم شدم‌. ایییشششش خیلی ازش خوشم میاد تو جشن رفتنش هم شرکت کنم. البته که خیلیییی خوشحالم که داره می ره. چون واقعاااااا آدم رو اعصابی بود. فردا روز آخرشه پیش ما خدا رو شکر.

عصرش از دو تا مدیرهام اجازه گرفتم پنج شنبه از خونه کار کنم. چون توان رفتن و اومدن نداشتم واقعا. با این حال پنج شنبه همچنان بی حالی شدید و گلودرد داشتم. برای همین بعد از مشورت با همسر جمعه رو مرخصی گرفتم که یکم استراحت کنم. ناهار یادم نیست چی خوردیم اصلا، آهان شنیسل خوردیم. 

شنبه هم صبح رفتم حمام و آماده شدم (البته بعد از خوردن فسنجون با ترب سفید عزیزم) رفتیم خرید کردیم یکم برای خونه و بعدشم کنسرت. کنسرتش زیادی برای من مدرن بود البته. بعدش رفتیم یکی از کافه های خیلیییی معروف و نوشیدنی خوردیم و حدود ۱۲ برگشتیم خونه. 

یکشنبه صبح هم مثل همه یکشنبه ها نون پختم و صبحانه تپلی خوردیم. ناهار هم از روز قبل قورمه سبزی گذاشته بودم که همزمان با تماشای پوآروی عزیزمون خوردیم. این وسطا گیاه برگ انجیر یمون رو سر و سامان دادیم و خاک دو تا گلدون دیگرو هم عوض کردیم. 

حلوا درست کردیم به یاد مادرشوهر عزیزمممم و دایی همسر بی همتا و دوست داشتنی. خدا همه رفتگان رو بیامرزه. نفری یه زیردستی هم به خانوم همسایه و دختر مهربون طبقه ۲ دادیم. بعدم فیلم دیدم و خوابیدیم.

خیلی بهتر شده بودم این آخر هفته تا اینکه امروز دوباره در حد ۲۰ دقیقه ورزش کردم که ورزش کردن همانا و مردن دوباره همانا. دوباره نمی تونم تکون بخورم و احساس وحشتناک درد و خستگی دارم. خدا کنه تا فردا صبح بهتر شم. واقعا طبیعی نیست این حجم از خستگی فقط با بیست دقیقه ورزش. همینطوری پیش بره باید برم دکتر. تازه از امروز هم یکم رژیم بخودم دادم بلکه جمع کنم این افزایش وزن مزخرف رو.

مواظب خودتون باشید زیادددددد 

نظرات 7 + ارسال نظر
ابی جمعه 28 بهمن 1401 ساعت 07:45

سلام می‌بخشید خواستم راجب این کنسرتی که رفتید
بدونم. کنسرت دقیقن کجا برگزار شد؟ و خواننده اش کی بود؟ هزینه بلیتشم اگه بگید ممنونت نم.

کنسرت داخل ایران نبود
من ایران نیستم متاسفانه

سارا چهارشنبه 26 بهمن 1401 ساعت 22:05 http://15azar59.blogsky.com

ویرگول هررر وقت حرف ورزش میشه من یاد درس تربیت بدنی دانشگاهم میوفتم و امتحان اخر ترمش قوای جسمانی بود و یکی از ایتماهاش ۱۰ دور دویدن دور سالن چندمنظوره بود ولی من متوجه نشده بودم که به استاد که سر خط وایستاده که میرسیم بلند اسمم را بگم و دست بزنم تا ثبت کنه بعدشم فکر میکردم ۱۵ دور باید بدویم بعد از ۱۵ بار دویدن استاد اسممو خوند گفت تو چرا امتحان ندادی
من
استاد
دوباره باید میدویدم اونم ۱۰ دووور
قشنگ تا دو هفته خرد و خاکشیر بودما

یا خدااااا بمیرم برات، ۲۵ دور دوییدن کار هر کسی نیست.
چه خاطره ناخوسایندی خدایی

ملی یکشنبه 23 بهمن 1401 ساعت 12:40 https://melijoon.blogsky.com/

سلام ویرگول جون
به نظرم یکم چیزای قوت دار بخور...مثلا برا صبونه شیره انگور یا همراه چایی خرما. چیایی که مفید و مقوی ان. البته نه زیاد که چاق بشی. در حد متعادل. امیدوارم بهتر شده باشی تا الان

مرسی ملی جان
خرما رو دوست دارم اما شیره انگور و اینا نمی تونم بخورم. کلا چیزایی که شیرین باشه رو دوست ندارم.
خیلی بهترم عزیزمممم

ستین پاوه جمعه 21 بهمن 1401 ساعت 12:58 http://golesorkhto.blogfa.com/?

همیشه تو میخونی منو، این دفعه اومدم من بخونم...
امیدوارم زودتر حالت بهتر بشه و از اینجا برات انرژی مثبت میفرستم قشنگم

ممنون فسقلی جانم
انرژی هات اثر کرد و خیلیییی بهترم

نگار جمعه 14 بهمن 1401 ساعت 22:19 https://zanekhoshbakht.blogsky.com/

چقدر دلم یکشنبه هاتون رو خواست. نون تازه قرمه سبزی سریال آشنا...
خیلی کار و خونه داری با هم سخته‌. واقعا انصاف نیست...

من تحت هیچ شرایطی از آخر هفته هامون نمی زنم. یعنی برنامه قشنگ شنبه و یکشنبه مون بایدددد برقرار باشه دقیقا چون شاغلیم‌.
دیگه بعد از این همه سال من دستم اومده برای کار خونه، و البته دو روز از خونه کار کردن هم خیلییییی کمکه. و گرنه که اوایل ازدواج و کار بیرون داشت نابودم می کرد

فاطمه جمعه 14 بهمن 1401 ساعت 21:38 http://Ttab.blogsky

سلام عزیزم فکرکنم بدنت خیلی ضعیف شده که به ورزش اینطورواکنش نشون میده به نظرم تحمل کن .کم کم قوی میشی
منم وقتی بعدمدتی میرم سراغ ورزش،معمولااولش یه سرمایی میخورم.

سلام به روی ماهت
اره واقعا، دوباره دوشنبه گذشته امتحان کردم همین آش و همین کاسه. داشتم تلف می شدم
حالا صبح ها یوگا انجام می دن در حد ۵، ۶ دقیقه تا کم کم بیفتم رو روال
امیدوارم زود این ضعف لعنتی دست از سرمون برداره

سارینا2 سه‌شنبه 11 بهمن 1401 ساعت 08:43 http://sarina-2.blogfa.com

سلام ویرگول جان
من فکر کنم قبلا وبلاگ شما اومدم ولی بیشتر پستهات رمزی بود انگار
الان چند تا آخریش رو خوندم
ظاهرا اروپا هستید
چرا با ورزش کردن اینجوری میشی؟ نمیشه اولش از مثلا 5 دقیقه شروع کنی بعدا چند دقیقه اضافه کنی تا بدنت یواش یواش عادت کنه
البته 20 دقیقه زیاد نیست ولی خوب شاید بدنت آمادگی نداره فعلا
و اینکه نمی تونی قبل خواب ورزش کنی که خستگیت دربیاد بعدش؟

سلام عزیزم، خوش اومدط.
این چند پست اخر رمزی بود. خواستی بگو حتما بهت رمز بدم عزیزمم.
بلی اروپا هستیم
بخاطر کروناست، بعد از مریضی اینطوری شدم. دقیقا الان همین کار رو می کنم، صبح ها پنج شش دقیقه یوگا انجام می دم.
نمی دونم قبل خواب زمان مناسبی هست یا نه. احساس می کنم خیلی دیره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد