وقاحت متحرک

دارم به این فکر می کنم که یه سری زخم ها هیچ وقت خوب نمیشن.

فکر می کنی که فراموش کردی، بخشیدی (یا شایدم نه) اما گذشتی ازشون اماااااااا بعد از ۱۵ سال وقتی دیشب در موردش صحبت می شه شوکه می شی، قلبت می خواد کنده بشه، بغض به گلوت فشار میاره و می فهمی نه اصلا هیچ چیزی تغییر نکرده. 

لامصب انگار حتی ذره ایی از دردش حتی کم هم نشده

نتیجه می شه زجه زدنهایی که باعث شده چشمهات امروز همش درد بکنن و بسوزن، دلت مثل یه گنجشک کنار قفس بزنه و حتی نتونی حرف بزنی. اما بیرونت؟ از بیرون همه یه خانوم ۳۸ ساله با پوتین و شلوار و  بلوز مشکی و ژاکت ابی سلطنتی می بینن که موهای فرفریه تا روی کمرش رو ریخته دورش و با یه خط چشم پهن آبی به رنگ ژاکتش و ناخنهای بلند ابیش تلفنهای شرکت رو جواب می ده و با مشتری ها می گه و می خنده و سعی می کنه کسی نفهمه که منتظره یه تلنگره تا شروع کنه زار بزنه.

دلم پیش همسر مهربون و بی گناهمه که دیشب فقط تا ۳ خوابیده و فکر درگیرش نزاشته بخوابه. 

می دونید برای بعضی از آدمها هیچ حدی تعیین نشده انگار، برای وقاحتشون خصوصا. چطور می تونن انقدر وقیح باشن چطور واقعا.

دلم می خواد بنویسم و براتون بگم که چی شده و چی بوده ولی داستانیست بس طولانی و چی بگم تف سر بالا. 

ببخشید که واضح نیست 



نظرات 13 + ارسال نظر
نسترن شنبه 27 آذر 1400 ساعت 19:44 http://second-house.blogfa.com/

کجایی ویرگولی جان ؟؟؟
دلمون تنگته

قربون اون دلتون همین جام عزیزمممم
یه پست کوچولو گذاشتم

خانمـــی شنبه 27 آذر 1400 ساعت 06:08 http://dar-masire-zendegi1.blogfa.com/

سلام ویرگول جان خوووبی؟؟

سلام به روی ماهت
خوبممممم مخصوصا از دیشب که وبلاگت رو دوباره پیدا کردم

غ‌زل چهارشنبه 24 آذر 1400 ساعت 11:57 https://myego.blog.ir/

چرا نیستی دختر زیبا؟
خوبی؟

غزل مهربونممممم
یکم نوشتنم نمی اومد نمی دونم چرا
ولی هستم

سارا سه‌شنبه 16 آذر 1400 ساعت 21:47 http://15azar59.blogsky.com

ویرگول مهربونم

سارای ناز خودمممم

مامانی جمعه 12 آذر 1400 ساعت 12:13

نمیدونم چی شده ویرگول جان
اما امیدوارم تا الان روبراه شده باشی

گذشت عزیزم
خوبیش همینه که می گذره

فاطمه چهارشنبه 10 آذر 1400 ساعت 04:31 http://Ttab.blogsky.com

سلام خواهرخوبی؟بهتری ان شاالله؟پس چرامطلب جدیدنمینویسی؟الان توخونه جدیدتونید؟قراربودعکس بذاری
بیاغیبت قوم شوهرتون بکن خیلی حال میده.البته اگه مطلب بالادرمورداوناست

سلام عزیزممممممم
ببخشید تایید کامنت دیر شد
خونه جدید و استرس و کار کمی طول کشید تا بشه بنویسم

غ ز ل دوشنبه 1 آذر 1400 ساعت 14:31 https://myego.blog.ir/

بیا بغلم اصلا
اینا رو ول کن

اخ غزل جون مهربونم

محدثه یکشنبه 30 آبان 1400 ساعت 08:47

فکر میکنم همه ما کم و بیش تو این موقعیت بودیم… بدترین حالتش اینه اقدام بدی نکردیم اما ضربه بدی خوردیم … شاید به جایی باید رسید که اصلا این آدم ها رو کامل حذف کرد و بی اهمیت بود…

واقعا و دقیقا همینه که می گی
کاش بشه، یعنی فکر می کردم تونستم ولی انگار آتیش زیر خاکستر بود

نسترن شنبه 29 آبان 1400 ساعت 10:18 http://second-house.blogfa.com/

کاشکی بلد بودم یه چیزی بگم یکم غصه ت کم شه


ولی خوتیپهارو احیانا اونجا نمیگیرن؟؟؟
تیکه بی مزه ما ایرانیا

نسترن مهربونم همین نوشتنت برام یه دنیاست
انقدر خندیدم از کامنتت که نگووووووو
مرسی که هستی

parinaz شنبه 29 آبان 1400 ساعت 09:43 http://parinaz95.blogfa.com

این تلنگر های یهویی بدجوری فکر و اعصاب ادم بهم میزنه
حق داری

نابود کننده اند واقعا مخصوصا که فکر می کنی فراموششون کردی

خانمـــی شنبه 29 آبان 1400 ساعت 09:42 http://dar-masire-zendegi.blogfa.com/

اگه فکر کنی نوشتن حالتو خوب میکنه حتما بنویس
به به چه خانم خوشگلی نشسته اونجا

خیلی طولانیه و یادآوریش اذیتم می کنه
شما لطف داری عزیزدلمممممممم

فاطمه شنبه 29 آبان 1400 ساعت 09:27 http://Ttab.blogsky.com

آفرین عزیزم چه خوش تیپ‌.غصه نخور چی شده مگه؟تعریف کردنی نیست؟

ممنون
داستان درازیه و یادآوریش بیشتر دلم رو به درد میاره

امیر حسام جمعه 28 آبان 1400 ساعت 15:25 https://bimoghadame.blogsky.com/

سلام؛
انشااله همه چیز خوب و درست بشه.

سلام
ممنون
ایشالا که همینطور بشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد