سرآغاز همواره دلپذیر است، در آستانه اما درنگ باید کرد
همین که هستی،
همین که لابلای کلماتم نفس میکشی،
راه میروی، در آغوشم میگیری،
همین که پناه واژه هایم شده ای،
همین که سایه ات هست، همین که کلماتم از بی « تو » یی یتیم نشده اند،
کافیست برای یک عمر آرامش؛
پس عزیزم، همیشه باش
ادامه...
حرص و جوش
نشستم تو پذیرایی
پذیرایی که چه عرض کنم، یه جا که چند تا مبل و میز و صندلی درهم و برهم بهم چسبیدن.
نمی تونی راحت از بینشون رد بشی و باید حواست رو جمع کنی که نیفتی
دیروز و امروز رو مرخصی گرفتم چون دارن آشپزخونه رو نصب می کنن و همسر کل روز تو جلسه اس و من باید اینجا بشینم تا اگر سوالی داشتن یا چیزی خواستن دم دست باشم.
قرار بود تا آخر امروز آشپزخونه رو تموم کنن اما دیروز قبل رفتن گفتن شاید بیشتر طول بکشه و لازم باشه دوشنبه هم بیان. انقدر اعصابم خورد شد که حد نداره. سه روزه نه گاز داریم و نه فر. مایکروفر داریم ولی چیزی نمیشه درست کرد چون همه وسایل جمعه و اصلا نمی دونم چی کجاست.
از صبحم یکیشون درگیر چراغهای زیر کابینتهاس. من قشنگ می خواستم برم سیمها رو از دستش بگیرم و پرت کنم اون ور، بگم اقا وسایلها رو نصب کن، نور نمی خوام اصلا. اما اون یکی همکارش اومد و درستش کرد.فکر کن ۴۵ دقیقه وقت بیخودی صرف شد.
تا این خونه سر و سامون بگیره ها من دق کردم رفتم. بیشتر از همه دلم یه غذای گرم خونگی می خواد. معلومه اعصاب ندارما 
برم قهوه بخورم بلکم اروم بشم.
امروز جمعه اس و شک دارم شما اینجا رو بخونید ولی اگر خوندید لطفا دعا کنید کارشون تموم بشه امروز. مرسی
سلام از یه خواننده خاموش به ویرگول جون
مبارکههههه عزبزم
الهی که به دل خوش وسایلت رو بچینی و نور و گرما توی زندگیت جاری باشه
ممنون ازت میترا جان
مرسی که کامنت گذاشتی
باز غیب شدیا
بیا دختر جان بگو ببینم حرص و جوش تمام شد؟
خوبی الان؟
میام غزل میام
نمی زازن ادم دو روز حالش خوب باشه که آخه
الان که من دارم میخونم چهارشنبه ست و قطعا آشپزخونه ردیف شده و قورمه سبزی هم بار گذاشتی !
ایشالله به سلامتی...
از من میشنوی وقتی کارها علیرغم همه ی تلاشت درست پیش نمیره و از دستت کاری برنمیاد یه قهوه درست کن ، هدفون بذار تو گوشت و یه کتاب جالب گوش کن . اگه تونستی یه جا زیر آفتاب پاییزی پشت پنجره پیدا کنی و چشماتم ببندی و کیف اون لحظه رو ببری که چه بهتر !!!
فدای تو بشم ماری
قورمه سبزی نه اما قیمه پختم
کاملا حق با تو هستش، منم سعی کردم همین کار رو بکنم دقیقا آخرش اما سخت بود خدایی
همه چیز درست میشه و بزودی با یک فنجون قهوه لم میدین و از زیبایی
خونه لذت میبرید
اون که اره دقیقااااااا
الان واقعا میشه لذت برد ولی دق مرگ شدم تا به این لحظه برسم
خونه ی جدید مبارکتون باشه عزیزم
ممنون آرزو جونممممممم
آدم میدونه همه اینا تموم میشه اما تا تموم بشه ، قشنگ سیم های درونی بدن بهم میپیچه. از جمعه گذشت ولی امیدوارم دیگه راحت شده باشی
اخ آخ دقیقاااااااا
تا تموم شد دق کردما دق
اما تموم شد
اوخ اوخ ویرگولی یکمم که حساس باشی دیگه نورعلی نورهههه!!!!!!!! خدایی حق داری
بیخیال خووواهر حداقل اینه همه باهم تمومه 
البته من فکر میکردم اوستا کارهای هموطن حرص بده ان نگو بلاد کفرم همینه
ما که هی ویرمون میگیره یه کاری تو خونه کنیم، بعد هی گند میخوره به کل خونه و ما هم دکمه غلط کردم پیدا نمیکنیم
عوضش خونه مال خودتونه کیفش میبرید
آی نسترن نگوووووووو، من خیلی حساسم و چند برابر اذیت شدم
نه خواهر من همه جا آسمونش یه رنگه
ای وای اون که خیلی سخته خیلیییییی
آره خدایی آدم می گه این همه سختی حداقل مال خونه خودمه
مرسی که هستی
خواهر کارهای نصبی اکثرا وقت بر و پرازبدقولی و اما واگرن.حرص نخور ایشالله زودتموم میشه.نگران کارت نباش توروزهای بعدی جبران میکنی نبود این یکی دوروزتو
آخ فاطمه کشتن منو تا کار رو تموم کردن اینا بخدا
سخته خودت تو خونه ساکن باشی و کارهای عمرانی هم در جریان باشه واقعا
ممنون از دلگرمی هات
ویرگول انقده حرص نخور جانم
رحم کن بهشون
تصورت که کردم در حالیکه اون داشته چراغا رو نصب میکرده و تو توی دلت حرص میخوریدی و احتمالا نقشه های خوفناک براش میکشیدی یاد سوسانو با اون لباس جنگیش افتادم
ایشالاااا زود خیلی زود وسیله ها جمع میشن بعد توی فر یه پای سیب خوشمزه میپزی و یه لازانیا باحال
سارااااااااا، هلاک شدم انقدر حرص خوردم
زدی به هدف
ما که با هنر نیستیم مثل شما خانومممممم
پای سیب نپزیدم اما چارصد دفعه تا حالا کرامبل سیب درست کردم، همون پای سیب برای تنبلها