ترس و وحشت

دیروز وقت ناخن داشتم. ناخنهامو دوست دارم طرح روشون مرمره.

تو اون تایمی که من اونجا بودم هم همسر وقت تست کرونا داشت که اولش گم شده بود تا ادرس رو پیدا کنه و بعدش فهمیده بود روبه روی همون جاییکه من برای ناخنم رفتم. 

 بعد از اونجا با همسر رفتیم تا دور دور کنیم چون هوا بشدت عالی و آفتابی بود. 

جاتون خالی رفتیم یه جا هم غذا خوردیم و یکمی هم تو آفتاب نشستیم و اومدیم خونه. 

تو تمام این مدت دلم شور می زد.یه جوری انگار نگران بودم. رسیدیم خونه با مامان اینا هم حرف زدم و خوب بودند.

دیشب دم خواب خیلی حالم بد بود، انگار فشارم به شدت افتاده بود. البته ماست و خیار یونانی خورده بودم که پر از سیر بود و فک کنم مال همون بود، بهش می گن سازیکی، فقط نعناع نداره و پررررررر از سیره.


امروز صبح طبق معمول همیشه یه صبحانه کپل خوردیم و بعدش در حال ولویی بودیم و همسر گلدونها رو آب داد و قهوه درست کرد.منم به مامان زنگ زدم که گفت جواب تست کرونای برادرجانم مثبت شده.‌ یه لحظه احساس کردم نفسم بند اومده. با اینکه توی اتاق و اصلا بیرون نمیاد اما وحشتناک برای مامان و بابا می ترسم. انقدر حالم بد بود که احساس می کردم قلبم می خواد کنده بشه. کلی گریه کردم تا آرومتر شدم.

قرار شده چهارشنبه برن تست بدن تا ببینیم چطور می شه. خواهری براشون دستگاه تست اکسیژن خون گرفت و با پیک فرستاد در خونشون.


مغزم فلج شده، می ترسم خیلی می ترسم. نمی دونم چیکار کنم واقعا. ما خودمون اینجا احتمالا دو چند هفته دیگه واکسن می زنیم ولی همچنان هیچ امیدی به زدن واکسن مامان اینا نداریم. کاش انقدر تولیدش زیاد بشه که بشه رفت یه جای دیگه و زد. من اصلاااااا به اون کشور و چیزی که می خوان به اسم واکسن بزنن اعتماد ندارم. خدایا خودت به فریادمون برس.

نظرات 9 + ارسال نظر
فاطمه یکشنبه 12 اردیبهشت 1400 ساعت 11:56 http://Ttab.blogsky.com

عزیزم حال برادرتون چطورشد؟مادروپدرکه درگیرنشدن؟

ممنون فاطمه جان از احوالپرسیت
خدا رو شکر برادرم تقریبا خوب شده و مامان اینا هم بی علامت گذروندن.
الهی که خودت و خانوادت تنتون سالم باشه همیشه و لبتون خندون

لاندا جمعه 10 اردیبهشت 1400 ساعت 16:32

عزیز دلم آدم وقتی دوره نگرانیش چند برابره. ولی سعی کن خودت رو زیاد اذیت نکنی. انشالله که مامان و بابا دچار نمیشن. حواست برادرت هست. غصه نخور

پیشاگ چهارشنبه 8 اردیبهشت 1400 ساعت 08:18

عززززززیزم . الهیی چقد تو اذیت میشی ویرگول
همه هم گفتن واقعا این دوریه که تورو بیشتر عذاب میده . مطمعن باش داداشت حالش خوب خوب میشه .
مامان بابا هم حالشون خوب باشه وهرگز مبتلا نمیشن
ویرگول منم همش میگفتم نمیزنم نمیزنم ولی واقعا هیچچچچ چاره ای نداریم فعلا چیزی به نام چینی نیاوردن
گرچه که خوب فایزر هم برای ماها آرزوست دعا کنیم به فاضل نرسیم
همون روسیشو بزنن ما قانعیم

می بینی پیشاگی
وقتی دوری دستت به هیچ جا بند نیست و همه چی چند برابر خودش رو نشون می ده.
ایشالا که چینی رو نیارن اصلا. کاش زودتر یه کاری بکنن و یه واکسن درست و حسابی بیارن برای مردم بیچاره

فاطمه سه‌شنبه 7 اردیبهشت 1400 ساعت 16:34 http://Ttab.blogsky.com

عزیزم نگران نباش ان شاالله که اصلامبتلانمیشن واگرم شدن خفیف میگیرن ولی فکرنمیکنم مبتلاشن اگه برادرتون رعایت کنه.اگه سرویس بهداشتی وحمام مشترک دارن برادربعدهرباراستفاده شیرالات روالکل بزنن
دکترزالی میگفت اگه یه کرونایی ویه ادم عادی هردوتویه اتاق مشترک باشن به شرط زدن ماسک برای هردونفر،بعد۵۰دقیقه نفردوم‌مبتلامیشه.حالا چه برسه که برادرشمااتاقشوجداکرده

الهی که همینطور باشه
برادرم خیلی رعایت می کنه خدایی، از اتاق بیرون نمیاد مگر برای دستشویی و حمام که اونم تند تند ضدعفونی می کنه.
خدا برای هیچکسی نخواد، خیلی وحشتناکه واقعا
ایشالا که شما ها هم سلامت باشید

سارا سه‌شنبه 7 اردیبهشت 1400 ساعت 13:52 http://15azar59.blogsky.com

ایشالا که بلا دور باشه و خفیف مبتلا شده باشن و بابا و مامان هم مبتلا نشن (الهی امین هزاربار) ....خدا بخیر کنه امیدوارم وضعیت بهبود پیدا کنه

ممنونم سارا جان
خدا رو شکر انگار خفیف
فعلا که مامان و بابا هم خوبن و اکسیژن خونش اوکی هست.
کاشکی تموم بشه این وضع خسته شدیم بخدا

نسترن سه‌شنبه 7 اردیبهشت 1400 ساعت 07:44 http://second-house.blogfa.com/

ان شاالله برادر سبکش رو گرفتن و مادر و پدرتون هم مبتلا نمیشن
اگر بخوبی رعایت کنن احتمال ابتلا خیلی میاد پایین
واقعا دوری عمق فاجعه رو خیلیییییییی زیاد میکنه خیلییی

ممنونم نسترن جان
امیدوارم واقعا هیچ کسی دیگه درگیر این بیماری وحشتناک نشه.
وقتی دوری انگار هیچ کاری از دستت درد نمیاد واقعا

ماری سه‌شنبه 7 اردیبهشت 1400 ساعت 07:03 http://maral-memories.blogfa.com/

امیدوارم برادرت خیلی سبک رد کنه و مامان و باباهم به سلامتی رد بشن از کنار این مرض بیشعور....
من هم همین خبر رو شنیدم چند ماه پیش... همینطور گریه کردم ... همینطور روزها نگران بودم و دم به دقیقه زنگ میزدم ... تا شکر خدا رد شد و رفت
به امید روزهای خوب...

دقیقا ماری همش یاد تو می افتم
امیدوارم این سبک گرفتنه باعث بشه که مامان و بابا نگیرن.
فردا می رن تست بدن تا ببینیم چی می شه. به امید روزهای خوب

غ ز ل دوشنبه 6 اردیبهشت 1400 ساعت 11:52 https://life-time.blogsky.com/

دختر بسپارشون به خدا
دیدی بهی مبتلا شده ولی پدر مادرش خوبن مبتلا نشدن
نگران نباش
دکتر هم گفته ورژن جدید تو روزایی که تب داشته باشن منتقل میشه
ان شالله که زودتر خیالتون راحت بشه

واقعا که یک عمر گفتیم مرگ بر اسرائیل اون وقت همون صهیونیست قاتل به مردمش که هیچ به خاطر سلامتشون به فلسطینی هام واکسن زده
ما هم نگران جیبمون و جون مردم اصلا برامون مهم نیس

خیلی رفتن دوبی زدن اما تورش به خاطر اینکه 21 روزست واسه دوز دوم حدود 80 میلیونِ

ممنونم غزلم
واقعا که اصلا دنیا دیوونه شده. نمی دونم چرا اگه اونا تونستند بقیه دنیا نمی تونن
یا خدا ۸۰ میلیون؟؟؟؟؟؟ چه خبره جنگ مگه
کاری که ازم بر نمیاد توی این اوضاع،مگر اینکه خود خدا رحم کنه بهمون
مرسی که هستی غزل جانم

خانمـــی دوشنبه 6 اردیبهشت 1400 ساعت 05:20 http://dar-masire-zendegi.blogfa.com/

ویرگول جان انشاالله مامان بابا حالشون خوبه خوب باشه و برادرتم براش سبک بگذره میدونم دوری توی این جور وقتها خیلی آزار دهنده ست

ممنونم عزیزمممم
می دونی انگار دوری عمق فاجعه رو چند برابر می کنه. الهی خدا همه پدر و مادرها رو در پناه خودش بگیره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد