سرآغاز همواره دلپذیر است، در آستانه اما درنگ باید کرد
همین که هستی،
همین که لابلای کلماتم نفس میکشی،
راه میروی، در آغوشم میگیری،
همین که پناه واژه هایم شده ای،
همین که سایه ات هست، همین که کلماتم از بی « تو » یی یتیم نشده اند،
کافیست برای یک عمر آرامش؛
پس عزیزم، همیشه باش
ادامه...
آمار : 129483 بازدید
Powered by Blogsky
ماجراهای شرکت قبلی
چون دیدم اکثرا یا یادشون نیست یا اون موقع کلا همراهم نبودن، گفتم ماجرای شرکت قبلی رو اینجا پست کنم دوباره
چند تا پست بعدی ماجراهایی که به من گذشت و هنوز بعد از چهار سال با خوندنش اشک هام اومد.
به منم رمز وده
رمز زور وده
گذاشتم تو وبت عزیزمممممم
سلام دشمن تون شرمنده باشه بهتون حق می دم که محتاط باشید .
چند بار وسوسه شدم وبلاگ بزنم اما نوشتن همیشه برام سخت بوده ویکی از سخت ترین دروس مدرسه انشاء بود
موفق باشید
ممنون از درکتون، واقعا ممنونم
نمیدونم اونور یلدا میگیرید یا نه
ولی خب مبارک باشه
بله که می گیریم
ما هر سال مهمونی میگیریم با کلی انار و آجیل و شام مفصل
امسال ولی جفتمون مریضیم اینه که فقط خودمون دوتایی جشن گرفتیم
یلدا تو هم مبارک دوست نازم
سلام من هم می توانم رمز داشته باشم؟
اعظم جان من شرمنده ام، من فقط رمز رو به دوستانی که وبلاگ دارند و می شناسمشون می دم.
منو ببخش اما دو تا از وبلاگ هام رو بخاطر فضولی دوست و آشنا مجبور شدم ببندم، اینه که الان خیلی محتاطم
اگر آدرس وبلاگ داری بزار برام حتما
سلام عزیزم
منم میتونم رمز داشته باشم
البته که می تونی عزیزم
رمز رو گذاشتم برات تو وبت
سلام
من می تونم رمز پست ها رو داشته باشم؟
سلام صبا جان، بله حتما
الان میام می زارم تو وبلاگت