سرآغاز همواره دلپذیر است، در آستانه اما درنگ باید کرد
همین که هستی،
همین که لابلای کلماتم نفس میکشی،
راه میروی، در آغوشم میگیری،
همین که پناه واژه هایم شده ای،
همین که سایه ات هست، همین که کلماتم از بی « تو » یی یتیم نشده اند،
کافیست برای یک عمر آرامش؛
پس عزیزم، همیشه باش
ادامه...
به خدا حق ما این نیست که همه اش تو اضطراب و نگرانی باشیم.
واقعا که نیست
چه گویم که نا گفتنم بهتر است
کی قراره این جوون ما آروم بگیره؟ کجای این دنیا ما آرامش داریم آخه
فک کنم هیچوقت
نداریم به والله که نداریم
خسته ام، یه جوری خسته ام که دلم می خواد بمیرم
اصلادیشب نخوابیدم.آدم که دوره بدتره.ایشالله که درهمین حدباشه وتموم شده باشه
ما هم نخوابیدیم
خدا کنه