مهمانی به خاطر صاحبخانه یا غذا

آقا یه سوالی 

الان داشتم جواب کامنتم رو تو وبلاگ فاطمه جان می خوندم یه دفعه واسم سوال شد اصلا

شما براتون مهمه وقتی می رید مهمونی غذا چی باشه؟ یا نه فقط برای دیدن صاحبخونه می رید و اصلا براتون املت یا کباب فرقی نمی کنه؟

من خودم به شخصه دروغ چرا غذا برام خیلیییییییی مهمه.اصلا به عشق غذامی رم مهمونی، غذا و خوراکی

دیدن صاحبخونه هم برام کم اهمیت نیست ولی خوب غذا هم برام مهمه

برای همین هر وقت کسی میاد خونمون بهترین سعی رو می کنم تا خوشمزه ترین ها رو آماده کنم. حتی برای خودمون دو تا هم همینه ها. من هیچ وقت غذا رو با قابلمه سرمیز نمیارم.همیشه سر میز ظرفهای خوشگل می زارم ‌و غذا رو سعی می کنم به خوشگلترین حالت بیارم سر سفره. 

معلومه چقدر شکموام نه 

سلامی به گرمی آفتاب بهاری (تابستانی شاید بهتر باشه)

سال نوتون مبارک باشه دوستهای گلم

پوزش بابت دیر نوشتن

اصلاااااااا نوشتنم نمیادددددددد که نمیاد

نمی دونم چرا

حتی من که بدون خوندن وبلاگتون اصلا روزم سر نمی شد، اصلا حتی دلم نمی خواد اونها رو هم چک کنم. با عرض معذرت البته. حتما خودتون متوجه تاخیرم شدید چون اگر بخونمتون حتما سعی می کنم کامنت بزارم. 

الانم داشتم پست آخر غزل رو می خوندم که دیدم در مورد هری پاتر نوشته و من کلی ذوق مرگ شدم و گفتم تا سر کیفم بدو بدو بیام بنویسم. 

این مدت که طبق معمول مسافرت و اینا که نرفتیم. تهش دو تا دوستامون رو دیدیم. 

سر خونه چند تا اعصاب خوردی پیش اومد که خدا رو شکر بخیر گذشت. 

هنوز هم از خونه کار می کنم و همسر چند بار شاید توی هفته مجبور بشه  بره دفتر. 

هنوزم جواب امتحانی که دادم نیومده و منتظریم همچنان. البته دیگه می دونم اینا تا بجنبن و تصمیم بگیرن صد سال طول می کشه. 

فعلا همینا دیگه. تا یخم باز بشه.