صبح نوشت

الان مطب دکترم و منتظرم برم تو

چک آپ سالیانه اس

بعدم باید برم دفتر

دیشب انقدر نگران بودم ساعت زنگ نزنه که خیلی خوب نخوابیدم، حالا فقط یه ربع زودتر لازم بود بیدار بشیما ولی خوب اضطراب داشتم همش

امروز سرکار باید شلوغ باشه، کارآموزهای جدید میان ۴۶۰ نفر و سرما معمولا شلوغ می شه اما خوب امیدوارم خوب پیش بره

این هفته ایی که گذشت کلی درگیری فکری داشتم. خدایی این مامان و باباها سنشون می ره بالا چرا انقدر رفتارشون عوض می شه؟ می شن عین این بچه کوچولوها

بابا به مامان گفته بود لباسشویی رو تو ساعت پیک مصرف روشن نکن و دعواشون شده بود. حالا دعواشون بخوره تو سرمن، دیگه چرا به من خبر می دن؟؟؟؟؟ انگار من از اینور دنیا به غیر از نگران شدن کار دیگه ایی ازم برمیاد 

یعنی فقط می خواستم خودم رو بزنم از این حجم از خودخواهی و بی فکری

بعد حالا اگر یه اتفاق خوبی بیفته که به این سرعت منو خبر نمی کنن که

تازه می دونن که من اصلاااااا نباید استرس و اضطراب داشته باشم ولی کو گوش شنوا 

بعضی وقتا دلم می خواد واقعا هیچ ارتباطی نداشته باشم با هیچ کسی

باز خوبه اینترنت مثل سابق نیست و همین باعث میشه کمتر صحبت کنیم ولی بازم یه راهی برای رسوندن خبرها به من پیدا می کنن

چقدر غر داشتم، ببخشید دیگه

حالا پست بعدی رو زود با خبرهای خوشحال کننده سعی می کنم بنویسم

مواظب خودتون باشید 

نظرات 5 + ارسال نظر
نگار سه‌شنبه 5 اردیبهشت 1402 ساعت 00:21 https://zanekhoshbakht.blogsky.com/

مطمینم نمی دونند چقدر هر چیزی که می گن برای ما که دوریم استرس زاست.
اما نگو اینو. صد سال زنده باشند و غر بزنند و دعوا کنند.
من دلم برای همین دعوا الکی های مامانم و بابام تنگ می شه.

دقیقا درست می گی
اون که صد در صد، زنده باشن ایشالا، این چیزا آدم به جون می خره
ولی واقعاااااا استرس اوره و من رو تا مرز جنون می بره بعضی وقتا

نسترن چهارشنبه 17 اسفند 1401 ساعت 22:06 http://second-house.blogfa.com/

سن و سال مامان بابای من خیلی بالا نیست ولی یه وقتهایی میگم چه خوبه ازدواج کردم و 24 ایی اونجا نیستم :)) با اینکه همه دل و جونم رو براشون میدم ولی بنظرم از یه سنی به بعد باید جدا زندگی کرد حالا چه با تاهل چه بدون تاهل

نتیجه چک آپ خوب بود؟

والا مامان اینا فقط ۶۵، ۶۶ سالشونه
واقعا باید جدا زندگی کرد
بلی نتیجه خوب بود خدا رو شکر ممنون که پرسیدی

اون دو خط آخر رو پاک کردم ولی کلییییی خندیدم و ذوق کردم (چراش رو نمی دونم ولی ذوق کردم) ببین اگر تو هم همین کار رو بکنی من پایه ام طاق بزنیم

فاطمه دوشنبه 15 اسفند 1401 ساعت 17:05 http://Ttab.blogsky

زیادخودتودرگیرنکن.اونایه عمرازپس هم براومدن.
چرانبایدعصبی شی؟بیماری خودایمنی داری؟

دقیقا درست می گی ولی چیکار کنم عادت نمی کنم
بخاطر مشکل گردن و ستون فقراتم که جدیدا باعث می شه ماهیچهای قلبم هم می گیره

لاندا شنبه 13 اسفند 1401 ساعت 10:00

وای این کارشون که خیلی رو مخه. ولی به این فکر کن که شاید خبر دیگه ای ندارن بدن، و خیلی هم فکر نمی کنن که این قضیه استرس زا باشه. البته واقعا برای خود من اینجوری نیست. بازم بستگی به شدت دعوا داره، ولی معمولا من به اینجور دعواهاشون میخندم تو دل خودم.

مرسی از دلدادیت
حالا من بیشتر حرص می خورم، البته خوب دور بودنم هم بی تاثیر نیست

محدثه پنج‌شنبه 11 اسفند 1401 ساعت 19:27

الهی عزیزم. آدم ها پیر میشن بچه میشن ، این یه نظریه واقعی برای همه هست. دیگه مدلشون رو میدونی ، بیخیال باش…

اون که آره درست می گی
ولی مواجه با واقعیتش یکم سختنره واقعا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد