دوشنبه عجیب

دوشنبه صبح ساعت ۸ و ده دقیقه وقت دکتر ستون فقرات داشتم. چقدرم اعصابم خرد شد تا رسیدیم بماند. پشت ریل قطار یه ده دقیقه ایی گیر کردیم و آخرم باز نشد که نشد، دیگه مجبور شدیم دور بزنیم بریم از یه راه دیگه که پنج دقیقه هم دیر رسیدیم. تا البته رفتم تو مطب مریض قبلی اومد بیرون. دکتر معاینه ام کرد و گفت که وضعت چقدر خرابه دختر، همه مهره هام بینش گرفته بود. دیگه کار رو شروع کرد و کلی هم سخت بود با ماسک. بعدش گفت تا دو روز درد داری و مسکن بخور.

از اونجا با همسر رفتیم قهوه خوردیم و یه دونه نون شکلاتی گرفتیم و نصف کردیم. یکمی هم خرید کردیم مثل گوجه و گیلاس و نون همبرگر و... اومدیم خونه. همسر رفت سرکارش و منم چایی ریختم و با مامان اینا حرف زدم. همون موقع به مامان گفتم انگار دلم یه جوریه. نمی تونستم بگم چه جوری ولی یه طوری بود. دیگه ساعت ۱۱ شد و من رفتم سرکار. خوب بود و خلوت بود برای یه دوشنبه. چون شیفتم ساعت ۱۱ تا ۸ شبه، ساعت ناهاریم یک بود. از دوازده به بعد هی احساس کردم دارم ضعف می کنم، یخ کرده بودم، دلم شروع کرد درد گرفتن و حالت تهوع هم اومد سراغم. همسر گفت حتما گرسنه شدی و شروع کرد تند تند همبرگرها رو درست کردند ولی هی من بدتر بدتر می شدم. هیچی هم تو دلم نبود ولی انقدر حالم بد بود که افتاده بودم کف دستشویی و نمی تونستم پاشم. همسر کمکم کرد و بردم تو پذیرایی رو مبل یکم دراز کشیدم. دیگه ساعت ناهار هم شده بود. ولی هر کاری کردم نتونستم چیزی بخورم. یکم شربت نعناع خوردم و رو مبل دراز کشیدم یه نیم ساعت. حالت تهوع رفته بود ولی خوب دلم درد می کرد. زنگ زدیم به دکتر و  فهمیدیم که تا چهارشنبه تعطیل بود. نگران کارم هم بودم چون شیفتم یازده تا هشت بود و خیلی روش حساسن نمی خواستم غیبت کنم. 

خلاصه با هر بدبختی بود با کیسه آبگرم به بغل نشستم پشت میز و کار رو شروع کردم. ولی به مسئولم پیغام دادم و گفتم که حالم اینطوری که اگر دوباره اونطوری شدم در جریان باشه. خدا رو شکر یه جوری کار کم بود که خودم تعجب می کردم چطوری ممکنه دوشنبه باشه و انقدر سوت و کور باشه. تا هشت هم بخیر گذشت و کار رو تموم کردم. ولی کل روز هیچی نخوردم و برای منه شکمو واقعا عجیب بود.

دیروز هم که بیدار شدم صد در صد خوب نبودم ولی خیلی بهتر بودم. برای اینکاه به غذا خوردن تشویق بشم ناهار زرشک پلو گذاشتم با سیب زمینی سرخ کرده که جاتون خالی خوشمزه ترین زرشک پلویی شد که تا حالا پختم. 

عصری هم رفتم یکم نشستم تو آفتاب که کلی کیف داد. ساعت ۸ هم که کار تموم شد یه چیز کوچولو خوردیم و قسمت ده دراکولا رو دبدیم. بعدم فینال یه مسابقه کیک پزی رو دیدیم و دیر شد تا بخوابیم. 

برنامه مسافرت لندن در هاله ایی از ابهام به سر می بره. هتل رو رزرو کردم البته با کنسلی تا لحظه آخر. ولی الان کشور ما جز لیست سبز نیست برای همین بعد از ورود به لندن باید قرنطینه بشیم‌. پسر اسناد لندن زندگی می کنه. دیروز بهش پیغام دادم و پرسیدم. گفت تا دوشنبه صبر کن چون قراره آپدیت بشه لیست کشورها. امیدوارم بیایم تو لیست سبز.‌ 

انقدر نشستم فکر کردم اگر لندن نشد چیکار کنم که داشتم خل می شدم که یه دفعه یاد رم افتادم. بلیطش گرونتره و مسیر طولانی تر ولی خوب بلاخره جایگزبن پیدا کردم. تا خدا چی بخواد دیگه. 


نظرات 10 + ارسال نظر
فاطمه دوشنبه 14 تیر 1400 ساعت 13:17 http://Ttab.blogsky.com

سلام خوبی شما؟میتونم رمزوداشته باشم؟

فاطمه جونم
تقصیر من نیست. اومدم تو وبلاگت رمز بدم بهت دیدم پست گذاشتی هیجان زده شدم یادم رفت رمز رو بهت بدم
اومدم رمز رو گذاشتم برات عزیزم

خانمـــی یکشنبه 23 خرداد 1400 ساعت 05:46 http://dar-masire-zendegi.blogfa.com/

سلام ویرگول جانم چطوری الان بهتری؟؟؟
زرشک پلو نوش جونت ... شکموی دوست داشتنی من
میخواستم بنویسم انشالله سبز شدین و رفتین که خوندم سبز نشدین انگار ... بیا ببینم کجا رفتین پس

سلام عزیزم. خوب شدم خدا رو شکر
ممنون ازت گلم
سبز که نشدیم ولی هنوزم نرفتیم. میام می گم حتماااااااا

غ ز ل چهارشنبه 19 خرداد 1400 ساعت 07:23 https://life-time.blogsky.com/

خدا رو شکر که بهتر شدی
دختر ستون فقراتت دیگه چرا خرابه؟
گردن دردت هم به اون ربط داره؟
ان شالله که سفر لندن هم جور بشه و حسابی خوش بگذرونید
زرشک پلو هم نوش جونت

ممنونم گلم
بله متاسفانه گردن دردم بی ربط به اونم نیست
نشد خواهر مقصد تغییر کرد کلا

نسترن سه‌شنبه 18 خرداد 1400 ساعت 07:23 http://second-house.blogfa.com/

عی بابا منم دو روز پیش اینجوری شدم اصلا هم نفهمیدم بابت چی بود
درد ستون فقرات خیلی سختهالان بهتری؟؟؟؟؟
اقا هرجا رفتقد جای مارو هم خالی کنید و کلییییییی خوش بگذرونید

وای نسترن چرا اینطوری می شیم ما آخه یه دفعه میاد و می ره. شاید استرس نمی دونم والا
خیلی خره واقعا، من عادت دارم البته تقریبا همیشه درد دارم.
الهی عزیزمممم حتما ایشالا زودتر شما هم بتونید برید مسافرت های رویایی

پیشاگ سه‌شنبه 18 خرداد 1400 ساعت 05:43

الهییییییییی تو چرا اینجوری شدی یهو ؟
ممکنه به خاطر کاری باشه که دکتر ستون فقرات کرده ؟
البته ممکنه که ویروس بوده باشه
خداروشکر به خیر گذشت واقعا
زرشک پلو هم نوش جونت . ظاهرا کائنات هم اونروز با تو هم انرژی بوده ها
امیدوارم سبز بشید که همون لندنو برید
به کامنت سارا خیلییی خندیدم ولی جدی با این حمید یه دابسمشی چیزی درست کنید اگه رفتید

پیشاگ نابود شدما انقدرم که چسکی هستم من
نفهمیدم والا، استرس بود ویروس بود چی بود نمی دونم
زرشک پلو که عالی بود جات خالی
سبز نشدیم که نشدیم. حالا میایم تعریف می کنم.
خیلی خوب بود کامنت سارا

فرزانه سه‌شنبه 18 خرداد 1400 ساعت 05:33

یعنی عوارض همون درمان بوده ؟؟
انشالله که الان کاملا روبراهی

والا اصلا نفهمیدم چی بوده، اومد و تا دو سه روز بعدشم هپلی بودم و رفت.
خوبم الان قربونت برم

میترا دوشنبه 17 خرداد 1400 ساعت 13:15

بهتری ویرگول جونم
چی شدی پریود شدی؟ بعضی پریوریا با تهوع و دل درد و... همراهه
انشالله بهتر باشب عزیزم
ستون فقراتت چی شده؟
خیلی مراقب خودت باش عزیزم

بهترم عزیزممممم
پریود هم بودم، صبحم که رفتم دکتر و ساعت ناهاریم هم تغییر کرده بود. حالا این که اینا باعث شده بودن یا ویروس بود نفهمیدم واقعا
من چندین سال این مشکل رو دارم. تقریبا از زمان دانشگاه. انقدر که دولا می شدم و درس می خوندم بعدم که سه چهار پیش یه مشکلی سرکار برام پیش اومد (لیز خوردم) و دیسک گردنم از جا در اومد و شد قوز بالا قوز. اینه که الان نابودم خواهر

فاطمه دوشنبه 17 خرداد 1400 ساعت 11:05 http://Ttab.blogsky.com

خیرباشه ان شاالله الان بهترید؟
انقدرازغذاهابامزه تعریف میکنیدولی فکرنکنم اضافه وزن داشته باشید
امامن چیییی تازه عکسامودیدم وبه عمق فاجعه پی بردم.
راستی شماکه واکسن زدیدازدورکاری خارج نمیشید

بهترم فاطمه جان
نه خدا رو شکر ندارم اضافه وزن یعنی اگر چهار پنج کیلو کم کنم بهتره ها ولی کلا خوبم. عاشق غذا هم هستم یعنی اصلا کیف می کنما
ای جانم. ایشالا یواش یواش بتونی کم کنی
والا چون هنوز همه واکسینه نشدن نه اما دارن زمزمه اش رو میان متاسفانه محل کار من هم یه طوریه از همه ملیتها توش هستند اینه که خود شرکت داره کارمندهای رسمی رو واکسینه می کنه. حالا کی بکشوننمون خدا می دونه

ماری دوشنبه 17 خرداد 1400 ساعت 10:15

مسیر رم طولانی تره؟؟؟؟!!!!
ما ازینور استرالیا میریم اونطرفش ، چهارساعت و نیم پروازه!!!!!
اولش ک خوندم حالت یه جوری بود، فکر کردم شاید ازون حال بد های خوب بوده باشه!!!!

نه ماری خدا نکنه از اونا باشه
مسیر رم دوساعت و خورده ایه اما لندن یکساعت‌ از این جهت گفتم طولانی تره

سارا جمعه 14 خرداد 1400 ساعت 08:18 http://15azar59.blogsky.com

ای بابا چرا اینجوری شدی پس
متوجه هم نشدید علتش چی بوده ؟
.....
میگم ویرگول اگر رفتید رم پیش حمید معصومی نژاد ررررم هم برید

نه بابا یه دفعه اومد و رفت
شاید هم از استرس بوده چی بگم والا
آخ نمی دونی چقدر خندیدم از دستت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد