نمی دونم چه حسی باید داشته باشم

امشب شب کریسمسه پس کریسمس تون مبارک

البته که اینجا کلا هیچ حالت مذهبی دیگه تو جشن کریسمس وجود نداره و یه چیزی مثل چهارشنبه سوری مثلا جشن گرفته می شه. نود و نه درصد کاملا به کریسمس فقط یه عنوان جشن و کادو و درخت و مهم تر از اون دور هم بودن خانواده نگاه می کنن. یعنی حتی مهمتر از سال نو جشن گرفته می شه.

امسال که ما بعد از هفت سال (سال اولی که اینجا بودیم هیچ کار خاصی نکردیم و کسی رو هم اونطور نمی شناختیم) برای اولین بار تنها بودیم. البته با زوم همه وصل شدیم و کریسمس رو تبریک گفتیم، ما و کل خانواده استاد.  پسرش از انگلیس اومد و امشب پیشش بود اما دخترش نیومد و ایتالیا موند. اون یکی پسرش هم رفته بودند خونه پدر و مادر دوست دخترش.

شام هم ما لازانیا خوردیم که تعریف نباشه از خود خوشمزه پخته بودم. 


سه شنبه آخرین روز کاریمون بود و یه متن تو چت گروهیمون نوشتم و از همه برای کمک هاشون تشکر کردم و کریسمس و سال نو رو تبریک گفتم. خیلی جالبه من بیشتر از نصف همکارهام رو اصلا ندیدم تا حالا  ولی خوب با اکثرش با چت در ارتباطیم. 

بعد از کار تندی زدیم بیرون و رفتیم به سمت محضر برای امضا سند پارکینگ دوم که خریدیم. ده دقیقه دیر رسیدیم ولی خدا رو شکر سر دفتردار هنوز درگیر مشتری قبلی بود. نوبتمون شد و امضاها رو زدیم و به سلامتی پارکینگ بیرون هم به ناممون خورد و تمام. اینجا رسمه که همه شرکتها قبل از کریسمس به کارمنداشون شام کریسمس می دن. یعنی یه رستوران رو رزرو می کنن و همه رو دعوت می کنن. امسال برای کرونا این امکان نبود برای همین مثلا برای همسر یه جعبه پر از شکلات و بیسکوییت بلژیکی عالی فرستاد شرکتشون که خوب زودی بازش کرد و یکمیش رو هم خورد. منم یه جعبه گرفتم که البته به خوشگلی مال همسر نبود اما توش شامپاین و شکلات و بیسکوییت بود که ما این جعبه دوم رو دست نزدیم و بردیم به عنوان هدیه برای آقای پیمانکار. بنده خدا خیلییییی مرد ماهیه. اصلا تو صنف بساز و بفروشها یه استثناست واقعا. خیلی هم تشکر کرد و خوشحال شد. البته اونم برای ما یه بسته شکلات خیلی خاص با پست فرستاده بود.

از اونجا برای جشن گرفتن رفتیم رستوران هندی غذا گرفتیم و اومدیم خونه. شبش من اصلا خوب نخوابیدم. قرصهای مسکن قوی که برای دستم می خوردم اعتیاد اورن، به محض قطعشون دیگه نمی تونم بخوابم. 

صبحش پنچرطور و روی کاناپه بیدار شدم. شب از ترس اینکه با ول خوردن هام همسر بیدار نشه اومدم رو کاناپه دراز کشیدم. 

من برای کریسمس همسر دو جفت بوت سفارش داده بودم تا یکیش رو انتخاب کنه. البته که خودش قبلا نشونم داده بودشون. ولی من حس می کردم جنسشون خوب نیست مارکشون جک اند جونز بود. ساعت حدودهای یازده بود که پست آوردشون و اول کلی خندیدیم که من چطوری یادم مونده بود که همسر چی نشونم داده بود. بعدشم پوشیدشون که اصلاااا خوب نبود. بهش پیشنهاد دادم بریم به این مرکز خریدی که همیشه حراجه (outlet) و مثل آدم از یه مارک درست  و حسابی یه بوت بخریم. چند سال پیش یه بوت تامی خریدیم که چهار پنج سال پوشید و آخر پارسال تو روسیه مرد کفش بیچاره. دیگه تندی حاضر شدیم و رفتیم اونجا و تونستیم با بدبختی و خودزنی بنده یه بوت از Boss بگیریم براش. اولین بار بود البته که ما کلا تو مغازه این برند می رفتیم. همیشه احساس می کردم خیلییییی گرون باید باشه ولی خوب اینجا اوتلت هم بود و قیمتهاش خیلی معقول تر بود. توی بوت هم تماما از این پشمی ها بود حتی روی پا. نمی خرید که می گفت گرونه و من دیگه گفتم بابا جای کادوی کریسمس و عیدت. از اونجا هم در بارون وحشتناک رفتیم پیتزا گرفتیم تو ماشین خوردیم و رفتیم پست تا من پول بسته ایی که نتونستم دوباره بفرستم و برگشت خورد رو پس بگیرم و کفشهای همسر رو برگردونم. یه قراره کوچولو هم برای آشپزخونه داشتیم. از اونجا هم رفتیم خرید خونه. ۸ بود رسیدیم خونه و داغون بودیما. لباسها رو شسته بودیم ظهر که داشتیم می رفتیم. به همسر گفتم تو به لباسها حمله کن و من خریدها. اینطوری زودی تموم میشه. من در حین الکلی کردن خریدها با مامان هم حرف زدم و دیگه بعدش یکم توی دیدیم و رفتیم لالا که دوباره من خوابم نبرد و تا صبح جون دادم.

امروز صبح هم باید می رفتیم خریدهای استاد رو تحویل می گرفتیم و براش می بردیم. خودشم جداگونه گفته بود براش شمع و باطری بگیریم. همه رو بردیم تحویلش دادیم و کادو کریسمسمون رو هم گرفتیم که دو تا آباژور خوشگله. بعد رفتیم نون سنگک و لیمو شیرین خریدیم  و رفتیم کباب کوبیده از یه رستورانی که تازه باز شده بود خریدیم و اومدیم خونه. نگم که چقدرررررررر کبابش مزخرف بود. همه چی بود غیر از کباب. چهار تا سیخ گرفته بودیم که دوتاش رو انداختیم دور. واقعا حیف پول و گوشت. با مامان اینا حرف زدم و نمونه سرامیک کف خونه که پست صبح آورده بود رو نشونشون دادم و کلی ذوق کردن. البته که رنگ واقعیش خوب معلوم نمی شد ولی خوب یه ایده گرفتن که چه رنگیه.

 من عاشق خواب ظهرم، خسته هم بودم گفتم دیگه حتمااااا خوابم می بره اما باز کلی طول کشید تا یه کوچولو تونستم بخوابم. بعدش بساط لازانیا رو  راه انداختیم و همراه پوآرو "دوازده خان هرکول" خوردیم غذامون رو. بعدش در حال دیدن ادامه سریال من یه دفعه چشمم خورد به پاکت کادویی پایین درخت کریسمس. با جیغ و ویغ پریدم بازش کردم و یه جفت گوشواره طلای خوشگل و ظریف توش بود. همسر غش کرده بود از خنده می گه دو ساعته گذاشتم اونجا چطوری ندیدی آخه. کلی سورپرایز شدم خدایی. 

یادتونه برای تولد دوست جان یه جفت گوشواره طلا گرفته بودم؟ کاغذ خریدش رو هم داده بودم بهش و گفتم اگه خوشش نیومد ببره عوض کنه یا به من بگه عوض کنم. که اونم گفت خوشش اومده. من چند بار هم پرسیدم و گفت دوستش داره. همسر که رفته بود طلافروشی خانومه بهش گفته بود که راستی اون خانومی که براش گوشواره رو خریده بودید آورد عوضش کرد. همسر خودش هم شوک شده بود. امشب به من گفت و من خیلی تعجب کردم که چرا دوست جان چیزی به من نگفته بود خوب. یه حس بدی بهم دست داد نمی دونم چرا  به خودش هم پیغام دادم و گفتم که من که خودم گفتم اگه دوست نداری عوض کن و چرا نگفته بهم و پرسیدم چی جاش گرفته. احساس کردم خیلی ناراحت شد که من فهمیدم. چند دفعه عذرخواهی کرد. منم گفتم چرا تا اینجا اومدن نیومدن خوب یه سر پیش ما و اگر هم به من می گفت من ناراحت نمی شدم اصلا. الان یه حسی دارم که خوب نیست ولی خوب نمی دونم چطوری توضیحش بدم. 


نظرات 9 + ارسال نظر
ملی دوشنبه 6 بهمن 1399 ساعت 09:43

هپی نیو یر با تاخیر... :) ایشالا سال میلادی خوبی داشته باشید....چه باحال شماها که اون ورید سالی دو بار عید دارین اونم با فاصله کم ....

ممنون عزیزم، مهمتبریک تاخیرش اشکال نداره
اره کلی خدش به حالمونه، دو تا دو تا جشن میگیریم

لاندا چهارشنبه 10 دی 1399 ساعت 08:29

چه پست خارجکی ای. چه کادوهای خوبی.
در مورد تعویض گوشواره دوستت هم حق داری یه حسی داشته باشی، ولی آدم نمیدونه چی درسته. شاید اون بنده خدا هم فکر کرده ممکنه از تعویضش ناراحت بشی. نمیدونم. خلاصه موقعیت پیچیده ایه.

واقعا خارجکی بود؟ دیگه چیکار کنیم روزمره هامون خارجکیه خواهر
واقعا پیچیده اس، هنوز با خودم درگیرم

محدثه یکشنبه 7 دی 1399 ساعت 08:01

حسی که به دوستت داری میفهمم ، اما خب دیده زشت که بگه اره میخوام عوض کنم، بالاخره لطف کردی دیگه، ولی بعد رفته عوضش کرده... چه مهربونی شما

ممنون عزیزمممم
راستش خیلی تضاد توی این رفتار هست اینه که حس بدی داشتم.
ولی خوب وقتی بهش گفتم دلم آروم نه که گرفتا ولی یکم از اون حس بدم کم شد. چه می دونم والا

غ ز ل یکشنبه 7 دی 1399 ساعت 07:39 https://life-time.blogsky.com/

کرسمس مبارک دوست قشنگم
وای اون هدیه زیر درخت رو بگو
مبارکت باشه
و همه کادوهای دیگه هم مبارکتون باشه
و خوراکی های خوشمزه هم نوش جانتون
آخ جون سرامیک
منم میخوام ببینما

بیخیال دوستت
شاید قرار بوده با این اتفاق درسی رو بگیری یا آگاهی جدیدی از نوع رابطه یا هر چیز مربوطی بدست بیاری که در آینده لازمت میشه
و شاید در این مورد خاص واقعا روش نشده حرفی بزنه
سخته ها اما با طرز فکر الانم فکر کنم بیشتر تمرکزمون روی پیام اتفاقها باید باشه
البته خودم هنوز به اون درجه از عرفان نرسیدم

دستت چطوره دوستم؟
اعتیادت برطرف شد؟
بی شوخی خوابت درست شد؟

ممنون مهربونم
عزیزمی توووووو، آخه تو عکس خوب رنگش معلوم نیست، یه جوری کمرنگ و بی حال می افتاده ولی برات می فرستم عکسش رو ببینی.
درست می گی صد در صد. ولی اون لحظه واقعا شوکه شدم. اما خور اصلا پشیمون نیستم که چرا به روش آوردم.‌
دستم هم بگیر نگیر داره والا ولی خوب خیلیییییی بهتره، مرسی.
اعتیاد خدا رو شکر دست از سرم برداشت خدا رو شکر. دو سه شبه می خوابم البته اگر خور و پف های همسر بزاره

پیشاگ شنبه 6 دی 1399 ساعت 12:47 http://bojboji.blogfa.com

اول که پیشاپیش سال نو مبارک ایشالا تو سال جدید همه بتونیم خونوادهامونو یه دل سیر ببینیم مخصوصا تو ویرگول عزیزم
اخییی چه کادوی خوبی گرفتی مبارکت باشه دست اقای همسرتون درد نکنه واقعا
بخدا منم با تو ذوق کردم هیجانی شدم
میبینم که کم کم دارین خونه رو تکمیل میکنین خیلیی مبارک باشه
امیدوارم همیشه همینقدر خبرای خوب بدی ماهم تند تند بهت تبریک بگیم
جدیدا که میگی استاد یاد استاد ای کیو سان میفتم نمیدونم چرا

ممنونم پیشاگ قشنگم
آخ گفتییییییی، ایشالااااااااا
دستش واقعا درد نکنه اصلا انتظارش رو نداشتم خدایی
ای جونم می دونم چون من خودمم با ذوق دوستام هیجان زده می شم
ایشالا که برای هممون فقط اتفاقهای خوب بیفته و خوشحالی باشه
یه چیزی دقیقا تو همون مایه ست فقط خانومه

نسترن شنبه 6 دی 1399 ساعت 09:48

هپی کریسمس خب
تعطیلات حسااابی بهتون خوش بگذره
منم یه حسی بهم دست داد از کار دوست
سکرت بازی ها آآآآآآآآآآی اعصابمو خووورد میکنه هاااا

تنکیو یه عالمه
ممنون عزیزممممم
بخدا می خواستم بزنم لهش کنم. والا این مسخره بازی ها چیه آخه؟ انگار این کارا ملیت نمی شناسه خدایی

kindgirl شنبه 6 دی 1399 ساعت 08:45

سلام جمیع کادوها مبارک باشه خصوصا آخری که هیجان انگیز و سورپرایزی بوده
منم معمولا هر چی میخوام برای کسی بگیرم اگر امکان تعویض داشته باشه حتما با فروشنده قید میکنم به اون طرف هم میگم هر موردی داره میتونی ببری عوض کنی اصلا هم ناراحت نمیشم شمام کار خوبی کردی ولی اینکه بهت نگفته احتمالا خجالت کشیده و نگران شده ناراحت بشی.
چقدر فرآیند ساخت خونه جالبه اونجا مبارکتون باشه بزودی انشالله آماده بشه برید تو خونه خودتون

سلام دختر مهربونم، ممنون ازت عزیزم
نمی دونم والا، کاش می گفت چون اونطوری اصلا ناراحت نمی شدم. ولی چی بگم دیگه.
خیلی کیف می ده ها ولی خوب سخت هم هست. اما مهم داشتن خونه اس واقعا. ایشالا همه صاحب خونه بشن

چقدرررر روزای پرکار دارین خسته نباشین انشاالله همیشه سرتون شلوغه کارای خوب باشه
برای دوست جانم احتمالا نمیخواسته تو بفهمی که میخواد عوضش کنه بهر وش نمیاوردی شاید بهتر بود ... من یه سال برای زن داداشم یه ساعت خریدم تولدش ... بعد چند وقت دست خواهرش دیدم و بعد ساعت اونو دست این انگار با هم عوض کرده بودن خیلی ناراحت شدم خب ولی نگفتم بهش هی توی ذهن خودم تکرار کردم وقتی کادو میدی اختیارش با اونه هر چند هنوزم یادم میاد یه کم ناراحتم و تو هم حق داری

قربونت خانمی، هلاک کردیم خودمون رو
می دونی نظر خواهرم هم همین بود. اما من واقعا دلم می خواست دلیل پنهان کاریش رو بدونم. مخصوصا اینکه این همه راه نزدیک ۷۰ کیلومتر کوبیده اومده تا اینجا، بقل خونه ما و به من نگفته. من خودم چند بار بهش اصرار کردم که اگر به دلش نیست ببره عوض کنه جالبیش اینجاست اصلا آدم خجالتی یا رودربایستی داری هم نیست. چی بگم والا. ولی واقعا دلم گرفت

سارا جمعه 5 دی 1399 ساعت 10:18 Http://15azar59.blogsky.com

ویرگول جون سال نو فرنگیتون مبارک
کادوت خیلیییییی مبارک
سرامیکاتون مبارک
اون بیسکویت شکلاتاتون مبارک
دیگه یادم نمیاد چی گفته بودی بگم مبارک ولی کلا همش مبارک
....
امیدوارم سال خیلی خوبی رو شروع کنید و دیگه یه خورده دنیا روی خوش نشون بده به ادمها

ممنون عزیزم از همه تبریکاتت
الهی آمین، خسته شدیم بخدا
ته همه خنده هامون یه جوری ناراحتی هست، ایشالا ۲۰۲۱ عالی باشه برای همه مردم دنیا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد