غیبت موجه + خریدهای خونه

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

پنج شنبه نوشت

ساعت چهار و ربعه

بی صبرانه منتظرم این ۴۵ دقیقه هم بگذره و تمام

البته که باید حمام هم برم و طبق معمول همیشه غمم گرفته

هفته پیش همسر می خواست یه هدست بخره برای خودش. من اشتراک آمازون پرایم رو دارم و هزینه حمل ازم نمی گیرن برای همین همیشه از حساب من سفارش می دیم همه چی رو. منم دیدم تنور داغه گفتم اگر اونو می خوای بخری باید برای منم یه دستگاه چس فیل پزی بخری  قشنگ مشغول خفت گیری بودما. همسر بنده خدا هم یکم سعی کرد از زیرش در بره که دید بی فایده اس و قبول کرد. 

امروز هم اومده رسیده ولی نمی دونم واقعا می تونیم بریم بگیریمش یا نه. آخه من حتماااااا باید امروز برم موهامو بشورم دیگه چون اگر نشورم سر درد می گیرم. می خوام یکم برم موهامو خرد کنم که راحت تر بشم. حالا تصمیم گرفتم ولی کی برم خدا می دونه.

شنبه ناهار جاتون خالی همبرگر خوردیم که زیاد اومد گوشتش و گذاشتم یخچال که دوباره بخوریم‌. اما همسر مجبور شد بره دفتر این چند روز و منم اشتباه کردم و نزاشتمش فریزر. امروز که با هزار ذوق و شوق اومدیم بخوریمش دیدم ای وای خراب شده گوشتش. حالا ساعت چنده؟ یازده و نیم و من ساعت ۱۲ تا ۱ وقت ناهاریمه. دیگه با استفاده از مدیریت بحران  و پس از کلی نق زدن ماکارونی آماده کردم‌. البته مایه ماکارونی آماده داشتیم و این شد که ۱۲ ماکارونی گوگولی با ته دیگ نون آماده بود. 

پست هم بلاخره بسته رو دوشنبه تحویل مامان اینا داد و ما رو بسیار خوشحال نمود. فسقل هم از همه لباسهاش خیلی خوشش اومد و خدا رو شکر کوچیک نشده بودند. البته خوب واقعا لب مرز بودن دیگه. فک کنم نهایت بتونه چند ماه بپوشه.بازم خدا رو شکر که تونستم برسونم به دستش. 

فعلا همینا دیگه. همچنان ۳۲ دقیقه مونده تا تموم شد کار روزانه.‌خدایاااااا کمک